چکیده:
اصل علت غائی – علیرغم این که در فلسفه اسلامی همچون خود اصل علیت از مسلّمات است– در میان فلاسفه غربی دغدغهآفرین شده است.
در شماره قبل با نظرات ارسطو، توماس آکوئینی، بیکن و دکارت درباره علت غایی آشنا شدیم و در این قسمت به دیدگاههای اسپینوزا، لایبنیتس، کانت و ژیلسون دراینباره میپردازیم.
اسپینوزا به شدت به نظریه غایتانگاری حمله کرده و دلایلی برای ابطال آن ذکر کرده است. در مجموع بعد از رنسانس قاطبه فیلسوفان و دانشمندان تعلیل مکانیستی (ماشینوارگی) را بر تعلیل بر مبنای غایت شناسی ترجیح دادند، اما لایب نیتس از نظریه غایت انگاری در دو عرصه فیزیک و متافیزیک به صورت جانانه دفاع کرد و کانت تفسیر ارسطویی این نظریه را در تاریک خانه تاریخ محبوس و خود تفسیر جدیدی از آن ارائه داد و از تفسیر خود دفاع نمود. اتین ژیلسون از حضور شاداب این نظریه در عرصه متافیزیک ـ نه علوم تجربی ـ دفاع مینماید و آن را به عنوان یکی از بنیادهای مسیحیت معرفی میکند.
خلاصه ماشینی:
اصل علیت، علت فاعلی، علت غایی، اسپینوزا، لایب نیتس، کانت، ژیلسون *** غایت ناانگاری اسپینوزا اسپینوزا درباره نظریه غایت انگاری به صورت یک مسأله مستقل فلسفی بحث نکرده، اما در ذیل مباحث مربوط به وجود و صفات خدا بدان پرداخته است.
(همان) او در مرحله دوم دلایلی برای ابطال غایت انگاری ذکر میکند و میگوید: نظریه علل غایی کاملا طبیعت را وارونه میکنند، زیرا آنچه در حقیقت علت است به عنوان معلول مینگرد و به آنچه معلول است به عنوان علت و به علاوه آنچه را که بالطبع اول است آخر و آنچه را که عالیترین و کاملترین است، ناقصترین مینماید و از دلایل بطلان این نظریه آن است که براساس نظریه درست، معلولی که بلاواسطه از خدا به وجود آمده باشد، کاملترین و هر اندازه که شیء برای موجودیتش به واسطه نیازمند باشد، همان اندازه ناقصتر خواهد بود.
(همان، 1- 230) لایب نیتس در نهایت داوری خویش را درباره موافقان و مخالفان علل غایی چنین بیان میکند: توضیح درستی که باید هر دو طرف به آنها رضا دهند این است که هرچند همهی پدیدارهای طبیعی ـ اگر به طور کامل شناخته شود ـ را میتوان به گونهای مکانیکی توضیح داد، اصول واقعی مکانیک را نمیتوان به نحو هندسی توضیح داد، چرا که آنها بر اصول عالیتر متکی هستند که بر حکمت آفریدگار و نظم و کمال صنع او دلالت دارند.