چکیده:
اگر ادّعا کنیم سیاست، محوریترین موضوع در زندگی و منظومههای نظامی ـ البتّه به جز لیلی و مجنون ـ است، مدّعای ما هیچگونه مغایرتی با واقعیت ندارد. امّا اثبات آن در همه منظومهها، و به تبعیت از آن در همه برههها از زندگی نظامی، نیازمند استنادها و استدلالهای اقناعکننده است. او موضعگیریهای خود را یا به شیوه کنایی و کلّیگویی، و یا با استفاده از نمونههای تاریخی و به صورت تمثیلی بازگو میکند تا حریم عزلت و عافیتطلبی او به مدد اینگونه محافظهکاریها از درگیری با حوزه سیاست و قدرت در امان بماند. مخزن الاسرار، تصویرهایی از بایدها و نبایدهای سیاسی و اجتماعی را در یک زمینه اخلاقی ـ مذهبی به نمایش میگذارد. خسرو و شیرین، نمودی از بایدها و نبایدها در رفتارهای عاطفی ـ سیاسی است، و هفتپیکر و اسکندرنامه نیز نمایشی از ارزشهای آرمانی در حوزه کنشها و منشهای صرف سیاسی به شمار میروند. این منظومهها، به رغم همه تفاوتها، در یک موضوع اشتراک دارند که عبارت است از ترسیم ایدهآلها و آرمانهای انسانها در همه زمانها و مکانها. سخن شاعر در ابتدا بر سر یک جامعه اخلاقی و اعتقادی یا مدینه فاضله دینی دور میزند. سپس درصدد تصویر حالات عاطفی و عاشقانه و کنشهای مطلوب و نامطلوب آدمها در برابر آن بر میآید. آنگاه به جامعه سیاسی و شخصیتهای مطلوب آن میپردازد و مدینه فاضله سیاسی خود را در دو مرحله و با دو شکل متفاوت آن ـ آنچه بهطور نسبی در تاریخ وطن موجود بوده است و آنچه بهصورت مطلوب در تاریخ جهان بوده است ـ به روایت میگذارد تا نارضایتی خود را از وضعیت موجود با پناه بردن به بیگانه چارهگری کرده باشد.
خلاصه ماشینی:
«از همان اولين مقالت مخزن ، شاعر خود را طالب نوعي ناکجا آباد ـ مدينه فاضله ـ نشان مي دهد و چنان مي نمايد که تا پايان عمر ـ پاي ان عمـر ادبـي کـه ظـاهراً بـا خاتمـه اسکندرنامه مقارن باشد ـ فکر او همه سعي در تحقيق و تعليم طريقه اي است که جامعه انساني را از هر طريق ممکن است به آن چه مايه کمـال اوسـت برسـاند » (زريـن کـوب ، اهداي مخزن الاسرار، بعد از ختم کتاب ، در حدود سال هاي ٥٧٠ به بهرامشاه پادشـاه ارزنجان که دايره حکومتش در منطقه اي دورتـر از گنجـه قـرار داشـت و يـک پادشـاه بيگانه محسوب مي شد، به خوبي بر اين حقيقت دلالت دارد که نظامي چنـدان رضـايتي از حاکمان منط قه و محل ّ زندگي خود نداشـته و شـهر آرمـاني خـود را در جـاي ديگـر جستجو مي کرده است .