چکیده:
«مشروطه ایرانی» به رغم اهمیتش در فرایند مدرنیته سیاسی در ایران کمتر از منظر ایدئولوژیهای ملتسازی/ ناسیونالیسم مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. از رویکرد جامعهشناسی تاریخی رخداد مشروطه زمینه رونمایی چهرههای چندگانه ناسیونالیسم ایرانی برآمده از سده نوزدهم را فراهم آورد. مشروطه ایرانی از یکسو با تبلور ناسیونالیسم سیاسی مبتنی بر حق حاکمیت ملت و حکومت قانون و از سوی دیگر با واکنش ناسیونالیسم فرهنگی مواجه شد. همگرایی مصلحتآمیز و کوتاهمدت این گرایشهای ناسیونالیستی در آغاز مشروطه اگر چه دستاوردهایی را بههمراه داشت، اما واگرایی و تشدید منازعات گرایشهای ناسیونالیستی در فرایند مشروطه نشان از تعارضات ماهوی و محدودکننده پروژه مدرنیته سیاسی ایرانی داشت. چندگانگی ناسیونالیسم ایرانی بر پایه تنوع منابع فرهنگی و ارزشی خاص و سوگیریهای واگرایانه گرایشهای ناسیونالیستی در مشروطه ایرانی، امکان اشتراک بر سر تعریف فراگیر ملت و استقرار و نهادینهکردن حاکمیت ملت و حکومت قانون را تحلیل برد. بهگونهای که از مشروطه به این سو «مساله ملت» و «حق حاکمیت ملت» بهعنوان مهمترین مساله معاصر ایران همچنان در کانون توجه قرار دارد.
خلاصه ماشینی:
"یکی برخورداری از میراثی غنی و مشترک از خاطرات ٢، دیگری رضایت واقعی ، تمایل به زندگی با هم ، و خواست استمرار یافتن ارزش میراثی که همگی به طور مشترک آن را در اختیار دارند (رنان ، ٤٠:١٣٨٦) تعریف آرمانی رنان هر چند دو بعد گذشته و حال را در خود دارد، اما به این پرسش پاسخ نمی دهد که چه گذشته ای و با چه تعریفی مبنای توافق و تعریف ملت قرار می گیرد و یا چگونه باید گذشته را به نفع حال رها کرد؟ آیا اساسا می توان میراث متنوع گذشته را مبنای همزیستی اجتماعی کنونی قرار داد؟ چگونه ؟ به همین روی در مفهوم پردازی ناسیونالیسم کسانی مانند گیلبرت بر این باورند که برخی از منازعات میان ناسیونالیسم های رقیب به نوع توسل آن ها به مفاهیم اصلی گاهی متفاوت و رقیب مربوط می شود.
قانون اساسی و متمم آن که مهم ترین دستاورد عملی مشروطه ایرانی بود یک پیروزی چشم گیر برای هواداران ناسیونالیسم سیاسی در ایران تلقی می شود و به تعبیر بشیریه تبلور آرمان ها و اندیشه های روشنفکران در زمینه حاکمیت ملی و آزادی و برابری (بشیریه ، ٢٥٨:١٣٨٣) و گام مهمی در حاکم ساختن ملت بر سرنوشت خویش بود.
پیدایش ملتی که هم موضوع حقوق است و هم برخوردار از حقوق ، از یک سو، به معنی طرد شکل های ماقبل و یا ماوراء ملی سازمان اجتماعی مانند امت بود، و از سوی دیگر به معنی نفی خرده ناسیونالیسم های محلی » (انتخابی ، ١٩١:١٣٨١) این بدان معنی نیست که ایرانیان را نمی توان تا پیش از مشروطه ملت نامید، بلکه نظر به تنوع و چندگانگی های قومی ، مذهبی و اجتماعات سنتی می توان آن ها را به عنوان یک ملت فرهنگی تلقی کرد."