چکیده:
هدف اصلی این مقاله بررسی زمینه های هویتی و بحران هویت در بنیادگرایی اسلامی و توجه بیشتر به زمینه های مربوط به ابعاد شخصیتی هویت است. بنیادگرایی در اثر عوامل متعدد داخلی و خارجی دریک کشور یا محدوده جغرافیایی بوجود آمده است. یکی از زمینه های مهم در بنیاد گرایان بحران هویت و جستجوی هویت است. غالب افرادی که جذب بنیادگرایی می شوند، قابلیت بالایی در اجرای دستور از اطاعت بی چون وچرا دارند و معمولا هویت آماده و بدون پرسشی را انتخاب می کنند که از طرف رهبران و افراد مذهبی، سیاسی و نفوذی ارائه می شود. و آنان معمولا زمینه های هویتی را کاوش ومورد پرسش قرار نمی دهند، بلکه بصور آماده پذیرای آن در کمترین زمان ممکن هستند. به دلایلی همچون آسانی رسیدن به اهداف خود و رهایی از سردرگمی های بحران هویت به ابعاد شخصیتی و هویتی آماده گرایش دارند یا بعبارت دیگر پتانسیل دریافت هویت را بگونه ای اقتدارگرایانه را دارا هستند. پیداست از میان ابعاد و وضعیت های هویتی که جیمز مارسیا به آن اشاره می کند، بهترین زمینه هویتی می تواند در شرایط آنان جوابگو باشد هویت ضبط شده است. از این رو بنیادگرایان معمولا بحران هویت داشته اند و دارای هویت ضبط شده هستند. هویت ضبطی از ناکارآمدترین حالات هویت جهت اعلام وجود در جامعه و همچنین حالت سلامت روانی و به تبع آن سلامت سیاسی و اجتماعی جامعه است.
خلاصه ماشینی:
ازاین رو، نمی توان گفت بنیادگرایی فقط ریشه در بحران های اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی صرف دارد، بلکه باید ریشه های هویتی و شخصیتی مورد بررسی بیشتری قرار گیرد؛ زیرا یکی از علل اصلی شکل گیری این پدیده ، بحران هویت است (دکمجیان ، ١٣٩٠: ٦٠).
در این حالت هویتی ، همچنان که اشاره شد، تبرئه از گناه خود وجود دارد و این حالت در بنیادگرایی دارای نمونه های عینی است و چون بحران هویت حالت روانی بی ثبات و آزاردهنده ای بود، جهت گیری اطاعت و گرایش به سمت ضبط هویت یا در بعضی موارد کسب هویت بالاست .
هویت به عنوان سرچشمه معنا و تجربه برای انسان ویژگی رابطه ای و اجتماعی دارد که بر اساس آن مرزهای خود و دیگری نشان داده می شود و شیوه تعامل در محیط اجتماعی را مسخ می کند؛ به طوری که رابطه هویت دولت و هویت ملی بر اساس رابطه با ملت های دیگر ساخته می شود (مشیرزاده ، ١٣٩٢: ٨١)؛ بدین صورت که فرد بنیادگرای دینی ، وابستگی بنیادی به وطن ندارد، بلکه وابستگی اش به مؤمنان و امت جهانی آنان است که همگی از نظر تسلیم بودن در برابر خداوند برابر و یکسان اند و این برادری جهانی از حد و مرز نهادهای حکومت ملی که منبع تقسیم و تمایز پیروان یک دین است ، فراتر می رود (قورچی ، ١٣٨٥: ٧٠).
بنابراین ، تغییرات اجتماعی در جامعه باید به گونه ای باشد که گروه های مختلف سنی جامعه را مورد تهدید قرار ندهد؛ زیرا در غیر این صورت افراد با ایجاد نهضتی سیاسی سعی می کنند هویت ازدست رفته خود را احیا کنند (فتحی آشتیانی ، ١٣٨٥: ١١٦).