"به راستی بدون داشتن سیستمی که بتواند ضایعات غیر عادی،اوقات تلفشده،اوقات بیکاری و هزینههای جذبنشده در تولید را مشخص کند،یک مامور مالیاتی هرچند هم بسیار آگاه و در کار خود خبره باشد چگونه قادر است که مشخص کند از مواد مصرفی چه میزان راهی بازار سیاه شده است و از هزینه دستمزد و سربار چه مقدار صرف تولید کالاهایی شده که فروش آنها در دفاتر به ثبت نرسیده است؟ مدیر شرکت چگونه میتواند نقطهضعفهای موجد ضایعات، ریخت و پاش و احتمالا سوء جریان را کشف کند؟چگونه میتواند خود را آماده رقابت با محصولات مشابه وارداتی و یا حضور در بازار جهانی بنماید؟چگونه قادر خواهد بود نسبت به تغییر خط تولید و یا تعویض ماشینآلات و یا جایگزینی خرید بجای تولید تصمیمگیری کند؟ و باز هم از دیدگاه کلان و با توجه به مراتب فوق دولت چگونه میتواند با بازار زیرزمینی مبارزه کند و چگونه میتواند استراتژی جایگزینی واردات و یا توسعه صادرات را طراحی کند؟چگونه قادر خواهد بود نیازهای واقعی تولیدی و خدماتی جامعه را با داشتن اطلاعاتی غلط براورده کرده و براساس آن برنامهریزی کند؟ در این زمینه سخن بسیار است ولی در این مقاله مجال آن نیست؛سالهاست میگوییم و درخواست میکنیم که: حسابداری را جدی بگیرید؛ولی دریغ از یک گوش شنوا!"