چکیده:
همچنان که در برخی اسناد تاریخی اشاره شده است ، آموزش عالی به عنوان یک نهاد سابقه ای بیش از هشتصد سال دارد و در خلال این دوره تحولات مهمی را از سر گذرانده است . آموزش عالی در دوران مدرن تابعی از مدرنیته به عنوان یک جنبش فراگیر با ویژگی هایی چون اصالت علم ، اصالت فرد، تولید انبوه ، اصالت تکنیک و ... است . پدید آمدن چنین گرایش هایی در آموزش عالی مدرن در تقابل با ارزش هایی است که در ابتدا از نهادی چون آموزش عالی انتظار می رفته است . یکی از مهمترین اندیشمندانی که ویژگی انبوه ساز دوران مدرن را در پرتو اندیشه ای چون اصالت به چالش کشیده است فردریش ویلهلم نیچه اندیشمند قرن نوزدهم آلمانی است . در مقاله حاضر چشم انداز وی از موضوع فرهنگ انبوه و مساله اصالت تقریر شده است و نمودهای آن در آموزش عالی مدرن برشمرده شده است . بنا به رسالت دوگانه ای که از فیلسوف بر میشمارد یعنی فیلسوف به مثابه طبیب و فیلسوف به مثابه تندیسگر، در مقاله حاضر دستاوردهای وی به عنوان طبیب فرهنگ و تندیسگر فرهنگ در عرصه آموزش عالی مدرن استخراج و مورد بررسی قرار گرفته است . در عرصه نخست علائم بیماری آموزش عالی چون پذیرش انبوه ، غلبه کمیّت در تمام ابعاد آموزش عالی، غلبه روش علمی به عنوان یگانه روش مقبول ، غیاب جنبه زیبایی شناختی
خلاصه ماشینی:
"هایدگر(١٩٣٣) نیز در سخنرانی معروف خود تحت عنوان خود اثباتی دانشگاه آلمان ١٤در ابتدای آن این پرسش را مطرح میکند که آیا دانشگاه آلمان آنچنان ذات اصیلی دارد که بتواند هستی(دازاین ) ما را شکل دهد؟ کی یرکه گارد، هم در مورد انبوه شدن وضعیت نظر امکانات و تهدید های آن سخن گفته اند(پروسر،٢٠٠٠) در مقاله حاضر با تاکید اندیشه های نیچه در مورد مشخصات فرهنگ مدرن با توجه به ویژگی انبوه ساز آن پیامدهای آن با توجه به آموزش عالی بررسی می شود.
نیچه در اثر شوپنهاور به عنوان آموزشگر به صراحت اشاره می کند که « اگر علم در جهت اصل بزرگتری که آموزش و پرورش است هدایت نشود و در چنین حدو مرزی نگهبانی نگردد و بر عکس به آن اجازه داده شود که بر اساس اصل « هر چه بیشتر بهتر» هر چه افسار گسیخته تر به جلو برود، پیشروی علم مطمئنا برای دانشمندان همان قدر زیان دارد که اصل «اقتصاد آزاد» برای اخلاقیات ملت ها»(نیچه /امین ، ١٣٧٩ ) آنچه در زبان فارسی دانشگاه نامیده میشود معادل انگلیسی آن university و معادل عربی آن جامعه و معادل پیشینه قدیمی تر آن نظامیه است .
به نظر توبس «چهار مقام متفاوت را در آثار نیچه می توان شناسایی که کرد با موضوع فلسفه آموزش عالی می تواند پیوند یابد که به نوعی نشانه فرونی گرفتن یک ویژگی بر ویژگی دیگر و بازگشت به دوگانه گرایی است ، نگرش آپولونی و دیونوسی در اثر تولد تراژدی، امر تاریخی و فراموشی در اثر تاملات نا بهنگام ، کنش و واکنش در اثر تبار شناسی اخلاق ، و بازگشت جاودانه به اراده به قدرت در اثر چنین گفت زرتشت »(توبس ،٢٠٠٤، ١١٣)."