چکیده:
زمینه: امروزه رتبهبندی جوامع و کشورها بیشتر بر پایه تولید دانش است که ریشه در خلاقیت افراد دارد. از دیدگاه مازلو خلاقیت را می توان به معنای بروز خویشتن به عنوان یک شخص خاص تعبیر کرد که به کمک حل خلاقانه مساله می توان آن را به بهترین روش افزایش داد. هدف: پژوهش با هدف تعیین ارتباط بین مهارت حل مسئله و خلاقیت، با واسطه گری خودکارآمدی تحصیلی انجام شد.
روش پژوهش: پژوهش از لحاظ هدف تحقیق، کاربردی و از نظر روش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه دانشجویان شهر دوشنبه بودند که در سال تحصیلی 2013-2014 مشغول به تحصیل بودند. جهت انتخاب نمونه از روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای استفاده شد و به منظور برآورد حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد و تعداد 250 نفر برآورد گردید. تکنیک جمع آوری داده ها سه پرسشنامه استاندارد مهارت حل مساله هپنر و پیترسون(1982)، خلاقیت عابدی(1983) و خودکارامدی تحصیلی اون و فرانمن(1998)می باشد.
یافته ها : یافته ها حاکی از آن بود که مدل علّی مفروض از براش خوبی برخوردار بوده و در مجموع متغیرهای پژوهش 32 درصد از واریانس خلاقیت دانشجویان را تبیین نمود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که مهارت حل مساله علاوه بر تاثیر مستقیم بر خلاقیت به صورت غیرمستقیم نیز از طریق خودکارآمدی تحصیلی بر خلاقیت دانشجویان تاثیر دارد. بدین معنی که خودکارآمدی تحصیلی می تواند در رابطه بین مهارت حل مساله و خلاقیت، نقش میانجی داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
"رابطه بین مهارت حل مسأله و خلاقیت دانشجویان با نقش واسطه گری خودکارآمدی تحصیلی: مدل یابی معادلات ساختاری فاطمه محزون زاده بوشهری 1 چکیده زمینه: امروزه رتبهبندی جوامع و کشورها بیشتر بر پایه تولید دانش است که ریشه در خلاقیت افراد دارد.
یوسفی، غرضی و گردان شکن(1391) در پژوهشی تحت عنوان تأثیر آموزش حل مسأله بر خودکارامدی و خودکارآمدی ادراک شده در نوجوانان، به این نتیجه دست یافتند که آموزش حل مسأله، راهبردی مناسب جهت افزایش خودکارآمدی و ابزاری برای شناسایی، حل و یا سازگاری جهت بررسی چالش های نوجوانان و در نهایت سلامت رفتاری آنان در زندگی است.
با توجه به این که مفهوم خودکارآمدی نیز بیانگر قضاوت و برداشتهای مثبت افراد در رابطه با شایستگی و توانایی در به ثمر رساندن سطوح عملکردشان است چنین میتوان گفت که چون افراد خودکارآمد به نقاط ضعف و قوت خود آشنا هستند و احساس میکنند که در کنترل امور توانمندند با اطمینان به خود، همواره در پی تلاش جهت رسیدن به هدف، به کمک تجربه شخصی دست به خلاقیت زده و با ارائه ایدههای متفاوت، راهحلهای مختلف را آزمون کرده و نهایتا به نتیجه دلخواه میرسند و بدین ترتیب ضمن رسیدن به نتیجه، موجب ارتقاء سطح خلاقیت خود در موقعیتهای خاص میشوند.
با توجه به اینکه فن شش کلاه تفکر دوبونو (فتحی آذر، بدری گرگری و احراری،1393)؛ شیوه آموزشی تلفیقی هنر(پاکیزه،1394)؛ آموزش به روش بدیعه پردازی (کدخدایی و سلیمانی،1394) و آموزش مهارتهای زندگی(بندک، ملکی، عباس پور و ابراهیمی قوام، 1393)؛ نوعی فن و روش کسب مهارت در حل مسأله محسوب میشوند، بنابراین نتایج تحقیق این محققان مبنی بر ارتباط مثبت مابین این فنون با افزایش خلاقیت، با Mathisen, & Bronnick Maslow نتایج تحقیق فعلی همخوانی دارد."