چکیده:
تعامل معارف عقلی با دین،مسئله ای مهم و چالش برانگیز است و از ادعای اتحاد تا تباین تام را در بر می گیرد.مدعیان تباین،روح شریعت را امری قدسی و از آمیختگی با معارف انسانی و بشری منزه می دانند و طرفداران اتحاد معتقدند آن که از معارف حکمت بهره نبرده باشد،از درک عمیق و دقیق محتوای شریعت بی بهره خواهد بود.در نگاه اعتدالی تاثیر بعد عقلانی دین بر دیگر ابعاد انکارشدنی نیست.در ابن مقاله با روشی تطبیقی-تحلیلی به تعامل علیت و توابع آن با معارف شریعت پرداخته،ضمن بحثی مصداقی نشان داده ایم این سنت عقلی در محورهایی مانند مقابله با هجمه های بیرونی،مبارزه با انحراف درونی،تبیین معارف معقول به عنوان رکن ذاتی دین،ممانعت از سوء برداشت ها،تذکر به عواقب بعیده و پاسخ به اشکالات با معارف شریعت تعامل داشته،در برخی موارد بر مواجهه ظاهری و مشهور برتری دارد.سنت فلسفی اسلام با تعمیق معارف عقلی دین و ایجاد بینش و نگرش قوی،می تواند در ابعاد سه گانه شریعت(عقاید،احکام و اخلاق)و از آن رهگذر در نظر و عمل فرد و جامعه اثرگذار باشد.
The interaction between rational and religious sciences is an important but controversial issue with some claiming they are the same and others saying they are different. Those who claim they are different believe that religious sciences being sacred cannot be confused with secular sciences. Those who believe they are the same are of the view that he who has no share of rational sciences will not be able to have a profound and exact understanding of the content of religion. According to moderate attitude، one cannot deny the impact of the rational aspect of religion against its other aspects. Using an analytic-comparative method، this articles deals with the interaction between causality (plus with its subordinates) and religious sciences. It has practically showed that there has been interaction between this rational principle and religion in such issues as external onslaughts، resistance against internal deviations، explanation of rational sciences as the essential article of religion، prevention of misunderstanding، mentioning the distant consequences and answering the objections. The rational approach has on certain occasions had dominance over the literal and popular approach. Islamic philosophy can influence religion (with its three parts of beliefs، rulings and morals) and can hereby theoretically and practically affect individuals and communities through deepening the rational sciences of religion and creating a deep insight.
خلاصه ماشینی:
"مباحث فلسفی با ایجاد نگرشهای بنیادی درباره جهان و انسان، تبیین مبانی انسانشناسی، جهانشناسی و معرفتشناسی نظام عالم و پاسخگویی به پرسشهای اساسی این حوزهها، بهعنوان مبنایی تصمیمساز در عرصههای گوناگون تفکر بشری و سمتوسو دادن به شیوه تفکر و عمل فردی و اجتماعی انسان اثرگذار است و ازآنجاکه عمل هر انسانی برخاسته از نوع جهانبینی و نگرش اوست (رک: مطهری، 1380، ج2، ص59) و به تعبیر دیگر، ملکات عملی حاصل معرفتهای علمی است، نقش فلسفه را دراینباره نمیتوان نادیده گرفت.
(سبزواری، 1379، ج2، ص 445؛ فخر رازی، 1411ق، ج1، ص514؛ مطهری، 1380، ج4، ص89، ج1، ص530) افزون بر استفاده از این اصول در جهانشناسی و تبیین مسائل اعتقادی، با ایجاد یک یقین عقلی و اقناع نفسانی دقیق در فرد و با توجه به اینکه معرفت و علم اساس عمل و برنامه عملی است، از این مباحث در نظام اخلاقی و اثرگذاری بر اعمال و رفتار و کردار و گفتار افراد هم استفاده کردهاند: آثار وضعی گناه و لقمه حرام یا نطفه نامشروع در سرنوشت فرزندان، تبیین واکنش اعمال در عالم هستی و هوشیار بودن عالم در این انعکاس، خروج از نگاه سطحی و ظاهری و توجه به عواقب و آثار بعیده اعمال، تبیین فلسفی علیت به امکان فقری و تأثیر در ایجاد روحیه خضوع و خشوع و عبودیت و رضا و توکل و ...
نگاه بنیادی به اصول فلسفی و نقش نگرشی آنها در رفتارهای عملی (احکام و اخلاق) نشان میدهد چگونه تبیین درست علیت و مسائل مرتبط با آن میتواند موجب تغییر نگرش ما به عالم هستی و بهتبع موجب تغییر رفتارهای ما در نظام عالم باشد و این به مدد تلاشهای فکری عقلی امکانپذیر است که در همه ابعاد زندگی بشر تأثیر دارد."