چکیده:
حق های بشری، حقهای بنیادینی هستند که برای همگان محفوظ است. این حقوق مقوم ذات انسان یاند و غیرقابل سلب م یباشند. اما حقوق شهروندی متفاوت از حقوق بشر، ناظر به حقوقی هستند که افراد جامعه، بخاطر وفاداری به سعادت جمعی شهروندان که در قالب حمایت از حاکمیتی مشروع میباشد، از آ نها بهره م یبرند و مبتنی بر تضییق و توسعه ح قهای بشری م یباشند. طبق این تعریف پذیرفته شده، هر نظام حقوقی با توجه به شرایط اعتقادی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، دینی، اقلیمی و محیطی و سایر عوامل، ح قهای شهروندی را احصا کرده و قواعد نظام حقوق شهروندی مخصوص به خود را خواهد داشت. نظا مهای حقوق شهروندی را م یتوان با دو دسته؛ ابزارات و شاخ صهای ملی و بین المللی مورد سنجش و ارزیابی قرار داد. مسئله اصلی این است که آیا حقوق شهروندی با این دو دسته سازگاری دارد و یا خیر. ابزارات ملی شامل منابع حقوق اساسی و شاخ ص بی نلمللی، همانا نظام بین الملل حقوق بشر م یباشد. نظام حقوق شهروندی ایرانی نیز از این امر مستثنا نیست. فلذا در این پژوهش با اتخاذ روش توصیفی و تحلیلی سعی بر آن شد هاست که سازگاری و مشروعیت حقوق شهروندی مبتنی بر آزاد یهای حقوق نسل اول با بایست ههای مردم سالاری دینی ایران و مهمترین منابع اختصاصی حقوق اساسی ایران که همانا قرآن و روایات م یباشد، سنجیده شود تا مشخص گردد که ح قهای شهروندی ایرانی همچون دیگر نظا مهای داخلی در یک نسبیت فرهنگی ه مسو با ارز شهای اسلامی خود م یباشد تا نشان دهد در بخش تفاو تهای شهروندی، هیچ دید هبان حقوق بشری و ناظر بی نالملل نم یتواند معترض این نسبیت باشد.
خلاصه ماشینی:
"فلذا در این پژوهش با اتخاذ روش توصیفی و تحلیلی سعی بر آن شدهاست که سازگاری و مشروعیت حقوق شهروندی مبتنی بر آزادیهای حقوق نسل اول با بایستههای مردم سالاری دینی ایران و مهمترین منابع اختصاصی حقوق اساسی ایران که همانا قرآن و روایات میباشد، سنجیده شود تا مشخص گردد که حقهای شهروندی ایرانی همچون دیگر نظامهای داخلی در یک نسبیت فرهنگی همسو با ارزشهای اسلامی خود میباشد تا نشان دهد در بخش تفاوتهای شهروندی، هیچ دیدهبان حقوق بشری و ناظر بینالملل نمیتواند معترض این نسبیت باشد.
مشخص است که روح کلی ناظر بر اصول حقوق ملت در مقدمه قانون اساسی آمدهاست و از طرفی، اصول کلی در فصل اول قانون اساسی و سایر مبانی تفکری حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، حاکی از اسلامی بودن، دینی بودن، مذهبی بودن(شیعی بودن) و اعتلای اصل حکومت(به معنای حکومت در اصول لفظیه و گفتمان مطرح در اصول فقه شیخ انصاری) قوانین اسلام مندرج در اصل4 بر اطلاق و عموم سایر اصول میباشد.
(حرانی، 77:1363) و همچنین در جای دیگری فرمودهاست: «تمام مردم آزاد آفریده شدهاند، مگر کسانی که از بند دوم ماده 29 اعلامیه جهانی حقوق بشر: هرکس در اجرای حقوق و استفاده از آزادی های خود فقط تابع محدودیت هایی است که به وسیله قانون منحصرا به منظور تأمین شناسایی و مراعات حقوق و آزادی های دیگران و برای رعایت مقتضیات صحیح اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی در شرایط یک جامعه دموکراتیک وضع گردیده است."