چکیده:
هدف از نوشتار حاضر، بررسی دو مفهوم دیپلماسی و جهانیشدن و همچنین تحلیل تاثیراتی است که دولتها درعرصه دیپلماسی و سیاست خارجی از پدیده جهانی شدن پذیرفتهاند. بنابراین، سوالیکه در این راستا قابل طرح و ارزیابی میباشد، این است که جهانی شدن چه تاثیری بر سیاست خارجی و به تبع آن دیپلماسیکشورها گذارده است؟ فرضیه مقاله بدین صورت میباشد: جهانی شدن با بیاعتبار نمودن عنصر فضا و زمان و همچنین گسترش روزافزون فنآوریهای ارتباطی و اطلاعاتی، باعث گرایش هرچه بیشتر کشورها به استفاده از قدرت نرم در سیاست خارجی که به طور ملموس در دیپلماسی فرهنگی تجلی یافته، گردیده است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و بیشتر دوره زمانی بعد از جنگ سرد را دربر خواهد گرفت.
The goal of this paper is to survey globalization and diplomacy and also analyzing the impact governments have been received from globalization phenomena in diplomacy and foreign affairs areas. Therefore, the question that can be raised is: What is the influence of globalization on foreign policy and diplomacy of countries? The hypothesis of the study is that, globalization by discrediting the place and time and also the extension of communication technologies are caused the countries to use soft power in foreign affairs that is manifested in their cultural diplomacy. The research method is descriptive-analytical and consists the period of post-cold war.
خلاصه ماشینی:
"جهانی شدن ارتباطات، دیپلماسی فرهنگی، سیاست خارجی، قدرت نرم و قدرت سخت مقدمه گرچه جهانیشدن<FootNote No="6" Text=" Globalization"/> و ظهور پدیدهای با این عنوان در دهه 1960 میلادی و در دوران پرتنش جنگ سرد به وقوع پیوست، با این وجود مسائل فرهنگی در تجزیه و تحلیل سیاست خارجی و روابط بینالمللی به دلیل آنکه ماهیت روابط اجزای تشکیلدهنده نظام بینالمللی را سران دو قطب یعنی ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی (سابق) تعیین مینمودند، چندان مورد استقبال قرار نگرفتند.
به دنبال برجسته شدن مسائل فرهنگی درعصر جهانی شده امروز و با گسترش فنآوریهای ارتباطی، کشورها هرچه بیشتر به استفاده از این ابزار جهت پیشبرد منافع و اهداف ملی خود متقاعد شدند، به نحوی که امروزه شاهد ظهور و تشکیل اتحادیههای فرهنگی در عرصه جهانی بوده تا از این طریق زمینه منازعات و چالشهای بینالمللی برطرف و موجب همگرایی دولت- ملتها گردد.
البته در این جا لازم به توضیح استکه در حال حاضر نیز با وجود برجسته شدن مسائل فرهنگی در عرصه سیاست خارجی و بینالمللی باز هم در موارد بسیاری شاهد غفلت و کم توجهی جامعه بینالمللی نسبت به قدرت تاثیرگذاری این مقوله هستیم که سیمون مارک سه دلیل را برای آن مورد شناسایی قرار داده است: نخست، ضعف در توانمندیهای فرهنگی سیاستمداران و دیپلماتها؛ از نظر وی دیپلماسی فرهنگی یک کار تخصصی است و وزارت امور خارجه به منظور موفقیت در این حوزه به ناچار نیازمند بهرهگیری از نهادهای فرهنگی و کسب مشورت از آنها است."