چکیده:
پس از جنگ جهانی دوم تا کودتای 28 مرداد 1332ش. یکی از مسائل چالش برانگیز میان قدرت های بزرگ در ایران، نفت بود. از میان سه قدرت انگلستان، روسیه و آمریکا، سرانجام آمریکا با عقد قرارداد کنسرسیوم و دریافت حدود 40 درصد سهام، بیشترین بهره را از آن خود کرد. آمریکا نخست در نقش میانجی وارد عرصه شد، اما در نهایت توانست یکی از اصلی ترین سهام داران نفت ایران باشد. بررسی سیاست های این کشور در این دوره زمانی اهمیت خاص دارد و در این مقاله، ضمن شرحی از اوضاع سیاسی آن دوران در چارچوب جنگ سرد، به تبیین سیاست های نفتی آمریکا در دو مرحله «سیاست تعلل و جانبداری منفی» و «سیاست تعلل و جانبداری مثبت» پرداخته خواهد شد. این مقاله بر این فرضیه استوار است که تحولات بین المللی بیش از تحولات داخلی ایران، در شکل گیری دیپلماسی نفتی آمریکا نسبت به نفت ایران موثر بود. به عبارت دیگر، نگرش آمریکایی ها به شوروی و اولویت سیاسی آنها در مهار کمونیزم در کشورهای دیگر، سیاست های نفتی آنها را در قبال بحران نفتی ایران شکل می داد. مقاله حاضر در قالب این چارچوب با رویکردی توصیفی- تحلیلی به تببین سیاست های آمریکا در برابر بحران نفت ایران می پردازد.
خلاصه ماشینی:
"تضاد دیگر سیاست خارجی آمریکا در برابر مسألۀ نفت ایران ، ژئوپلتیک بود: آمریکایی ها در عین اینکه با ملی شدن نفت ایران مخالف بودند، اما نمی خواستند دولت انگلستان به هر شیوه ای برای رسیدن به اهداف خویش در ایران متوسل شود: دولتمردان آمریکایی ، هم ایران را در بلوک غرب می خواستند و می کوشیدند در چارچوب قانون «وام و اجاره » و کمک های «اصل چهار» به ایران کمک مالی کنند و هم نمی خواستند موجب رنجش دولت انگلستان شوند و مناسبات سیاسی تحت الشعاع روابط ایران و انگلستان قرار گیرد؛ بنابراین ، وزارت امور خارجۀ آمریکا به انگلستان اطلاع داد: نمی تواند از طرح کنونی دولت بریتانیا، که در آن هیچ توجهی به اصل ملی کردن نفت ایران نشده است حمایت کند و به همین سبب ، «سیاست بی طرفی خیرخواهانه اتخاذ خواهد کرد» (ذوقی ، ١٣٨٤: ٦٢) و در همان حال ، از گریدی خواست که از این موضع ، مخالفت ایالات متحده با طرح انگلستان برداشت شود (همان ، ٦٣).
به عبارت دیگر، تحولات جهانی و منطقه ای در چارچوب رقابت میان شوروی و ایالات متحده آمریکا، سیاست های نفتی آمریکا در ایران را نیز به سمت نوسان برد: زمانی برای به دست آوردن منافع نفتی کوشش کرد، زمانی برای حفظ ایران در بلوک غرب و جهان آزاد به گونه ای نه چندان آشکار، جانب ملی شدن صنعت نفت در ایران را گرفت و زمانی دیگر، پس از سقوط دولت مصدق و رفع بیم از نفوذ شوروی در ایران خود به یکی از سهام داران اصلی نفت ایران تبدیل شد."