چکیده:
این مقال شرحی است بر کلام امیرمومنان علی علیهالسلام در باب ویژگی شیعیان واقعی و بیاعتنایی آنان به دنیا. باورمندی انسان به اینکه برای خواستههای انسان مرزی وجود دارد و آزاد نیست که هر چیزی را از هر راهی به دست آورد، ریشه در نوع شناخت و نگرش انسان به هستی دارد. بدون نگرش هستیشناسانه توحیدی، نمیتوان کسی را قانع کرد کاری انجام دهد و یا از انجام آن خودداری کند. مکتب لیبرالیسم بر این جهانبینی مبتنی است که زندگی انسان در دنیا خلاصه میشود، با مرگ طومار زندگی انسان بسته میشود؛ لذا همه لذایذ انسان در دنیا خلاصه میشود و او باید همه همت خویش را نهایت لذت از منافع دنیوی به کار گیرد، اما در جهانبینی الهی، زندگی در دنیا خلاصه نمیشود، سرای جاودانه مقصد نهایی بشر است و بهشت جاودان در انتظار او. در این جهانبینی، رویگردانی از لذایذ گذرای دنیایی، برای نیل به سعادت جاودانه امری پسندیده است. ازاینرو، افراد زرنگ و موفق، کسانی هستند که به دنیا اعتنایی ندارند و به آن دل نمیسپرند؛ جانشان مجلای نور الهی است.
خلاصه ماشینی:
"حال آنکه انسانهای راستین و پرهیزگاران و رهیافتگان به سعادت ابدی آخرت، زندگی فقیرانهای دارند و دغدغهای جز کسب رضای خداوند و کوشش برای رسیدن به سعادت ابدی ندارند، چنانکه امام صادق علیهالسلام در توصیف شیعیان واقعی خود میفرمایند: «أولئک الخفیض عیشهم المنتقلة دیارهم الذین إذا شهدوا لم یعرفوا وإذا غابوا لم یفتقدوا وإن مرضوا لم یعاودوا وإن خطبوا لم یزوجوا» (مجلسی، 1406ق، ج 69، ب 38، ص 402ـ403، ح 104)؛ آنان از نظر زندگی سبکبارند و محل زندگیشان را از این شهر به آن شهر انتقال میدهند و اگر در جمعی حضور یابند، کسی آنها را نمیشناسد و اگر از جایی بروند و غایب شوند، کسی سراغشان را نمیگیرد و اگر بیمار شوند، کسی از آنها عیادت نمیکند و اگر بخواهند ازدواج کنند، کسی به آنها زن نمیدهد.
ازاینرو، حضرت درباره آنان فرمود: «أرادتهم الدنیا فلم یریدوها»؛ (دنیا آنان را بهسوی خود فراخواند و خواست بفریبدشان، ولی آنها به آن توجهی نکردند)؛ یعنی افزون بر آنکه امکان دستیابی به زندگی مرفه برایشان فراهم بود و آنان برای رسیدن بدان توانمند بودند، دنیا نیز سراغشان آمد و در برابر آنها جلوهگری کرد و وسایل و زمینههای ترقی مادی و دنیوی را برایشان فراهم ساخت، اما آنها به دنیا پشت پا زدند و حاضر نشدند از توانمندیها و استعداد خود برای کسب ثروت استفاده کنند.
طبیعی است که عموم مردم چنین افرادی را که به غرایز و نیازهای خود پشت پا میزنند، تنبل یا حتی دیوانه بپندارند؛ چنانکه امیرمؤمنان علیهالسلام در همین خطبه و درباره دیوانه خوانده شدن پرهیزگاران و شیعیان واقعی براثر حالتی که بهسبب ترس از خدا در آنها پدید آمده است، میفرمایند: «ینظر إلیهم الناظر فیحسبهم مرضی وما بالقوم من مرض ویقول لقد خولطوا ولقد خالطهم أمر عظیم»؛ چون بینندهای در آنان نگرد، پندارد که بیمارند؛ حال آنکه بیمار نیستند و گوید: بیشک در عقلشان خللی است؛ لکن امری بزرگ و عظیم (آخرت) آنها را به خود سرگرم ساخته است."