چکیده:
رویکردهای مختلفی نسبت به چگونگی تحقق علم دینی توسط موافقان این نظریه مطرح شده است که نظریهی دکتر مهدی گلشنی با عنوان «حاکمیت جهان بینی دینی بر دانش» از جمله این نظریات میباشد طبق این دیدگاه همه علوم تجربی دارای دو جزء اصلی است؛ بخش نخست همان آزمایش تجربه و مشاهد است که در همه کشورها یکی است و بخش دیگر تعمیم دادهاست که متاثر از مبانی متافیزیکی میباشد براین اساس علم به صرف تجربه به دست نمی آید بلکه مبانی متافیزیکی نقش مهمی را دشکل گیری علم دارند و علم خنثا وجود ندارد هویت و گونه های مبانی متافیزیکی متفاوت است زیرا مبانی متافیزیکی متواند از فلسفه های الهی یا الحادی متاثر باشد در این صورت چنانچه مبانی متافیزیکی علم بر گرفته از یدن باشد آن علم، دنی خواهد بود و چنانچه مبانی متافیزیکی علم بر گرفته از غیر دین اعم از جهان بنی سکولار و فلسفه های الحادی - باشد، آن علم سکولار خواهد بود.
البته این دیدگاه با اشکالات وانتقادهایی چون مشخص نبودن گونه های مختلف پیش فرض ، اینکه چه نوع پیش فرض هایی درمقام گردآوری و چه نوع در مقام داوری تاثیر گذارند، عدم ارائه معیار در اینکه چه میزان از این پیش فرض ها معللانه و چه میزان مدللانه در نظریه ها تاثیر می گذارند و نسبی گرایی در معرفت های تجربی روبه روست...
خلاصه ماشینی:
"دکتر گلشنی ضمن مشترک معنوی دانستن کلمة علم، توصیة دین دربارة فراگیری علم را به صورت گسترده میداند: توصیهای که در کتاب و سنت در مورد فراگیری علم شده است، منحصر به معارف خاص شرعی نبوده، بلکه هر علمی که برای بشر مفید باشد را شامل میشود (گلشنی، 1390، ص24).
هرچند توصیة دین دربارة فراگیری علوم به صورت گسترده است، ولی دکتر گلشنی در بحث علم دینی - با توجه به اینکه بیشترین نزاع دربارة علوم تجربی و انسانی است - واژة علم را معادل واژة «Science» دانسته که گسترة آن فقط علوم تجربی و انسانی را در بر میگیرد و مراد از آن، دانشهای تنظیمیافتهای است که از طریق مشاهده و آزمون دربارة جهان فیزیکی و قوانین طبیعی و جامع به دست آمده باشند (همو، 1393، ص51).
به بیان دیگر ایشان معتقد است دین میتواند فرهنگی مشترک برای فعالیتهای علمی و دینی فراهم کند که در این فرهنگ، دین تنها منحصر در احکام عبادی و اخلاقی نیست، بلکه متافیزیکی بسیار غنی را نیز دربر دارد که در پرتو آن میتوان به همه اجزای جهان هستی نظر کرد.
دین و نگاه ابزاری و عبادی به علم دکتر گلشنی بر این باور است که دانشمندان غربی به علم- بعد از قرن بیستم- یک نگاه ابزاری دارند؛ یعنی کاوشهای علمی برای افزایش قدرت است و جنبههای اخلاقی در علم فراموش شده است؛ حتی علم به خاطر خود علم نیز مورد کاوش قرار نمیگیرد و ثمرة چنین نگرشی به علم، چیزی جز بحران هویت، بهحاشیهراندن معتقدات دینی، افزایش قدرت حیوانی و تخریب محیط زیست نخواهد بود."