چکیده:
دوره حکومت عبدالملک بن مروان که از آن به عصر تثبیت خلافت اموی نام می برند، دوره رواج تبعیض و سرکوب شدید مخالفان از سوی حکومت بود. نتیجه ی چنین سیاستی، از یک سو آشفتگی و وخامت وضعیت سیاسی و از سوی دیگر وقوع واکنش های تند بر ضد دستگاه خلافت بود. یکی از این واکنش ها قیام عبدالرحمان بن محمد بن اشعث بود. این قیام از مهم ترین قیام هایی بود که در دوره خلافت امویان رخ داد و حکومت اموی را مدتی به خود مشغول داشت، که از نخستین نشانه های بروز شکاف جدی درون
حاکمیت بود و تا آستانه ی حذف عبدالملک از خلافت نیز پیش رفت، اما این قیام نیز همچون سایر قیام های این دوره به علت عدم هماهنگی نیروها، نبودن هدف و انگیزه ی مبارزاتی قوی و سرکوب بیرحمانه دستگاه حاکم به شکست انجامید. این مقاله با روش تاریخی و رویکرد توصیفی درصدد است تا به توصیف قیام عبدالرحمان بن محمد بن اشعث و نیروهای درگیر در این قیام بپردازد.
The reign of Abd al-Malik-ibn Marwan that is known as the consolidation period of
the Umayyad caliphate, in fact was the period of oppression and discrimination against
their oppositions. On the one hand, the consequence of this policy, was the turbulent
and worsening political situation; on the other hand, the occurrence of violent reactions
against the caliphate. One of these reactions was Abd-al-Rahman-ibn-muhammad-ibn-
Ashas’ rebellion. This rebellion was one of the most important one that had occurred
during the Umayyad caliphate and occupied Umayyad government for a while. It was one
of the symptoms of serious internal split within the ruling regime and even Aba-al-Malik
was on the brink of elimination form his power, But, as a matter of fact, this rebellion like
many other ones, during this period of time, due to the lack of coordination among forces,
lack of purpose and strong motivation and oppression of the ruling system failed. This
article, with a historical method and analytical approach, tries to describe the uprising of
Abd-al-Rahman-ibn-muhammad-ibn-Ashas and the forces involved in the rebellion.
خلاصه ماشینی:
"١١ ابن اشــعث برای اینکه بتواند به قیام خود مشــروعیت دینی بدهد و هم از طرفی شیعیان و موالی را که اکثرا مخالف دستگاه حاکمه بودند به طرف خود جلب کند با حسن مثنی نواده علی بن ابی طالب ، فرزند امام حســن (ع ) و از بزرگان بنی هاشــم بیعت کرد١٢ و این خود دلیلی بود تا حرکت او بیشــتر مورد توجه و پشتیبانی شیعیان و موالی قرار گیرد.
احمد امین می نویسد: «عرب تا ظهور دولت بنی عباس ، چنین عادتی داشتند که اگر یکی از آنان از بازار به خانه برمی گشت ، هر متاعی که در دست داشت به هر یکی از موالی که می دید، تحمیل می کرد بدون اینکه چیزی به او بدهد»١٤ در عهد اموی این جماعت بیشــتر در شــهرهای بصره ، کوفه و حله عراق به سر می بردند و در جنگ هایی که شــرکت می کردند غالبا به آنها ســلاح و اسب داده نمی شد و از غنایم جنگ بهره ای نمی بردند.
غفلت از توان نظامی خلافت ؛ چرا که در این مقطع زمانی خلافت دارای نیروی نظامی کارآمدی بود و سپاهی را که عبدالملک برای کمک به حجاج در دیرالجماجم فرستاده بود، توانست مدت زیادی ســپاه ابن اشعث را زمین گیر کند، زیرا طولانی شدن جنگ و خونریزی با شدت و حدت بی ســابقه در جنگ های داخلی ، برای آن عده از مردم عراق که در نبرد سیســتان خســته شده بودند، خوشایند نبود و هر چه جنگ طولانی تر می شد به ضرر خود ابن اشعث تمام می شد."