چکیده:
جامعه ی ایران، جامعه ای مرد سالار بوده و در روابط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، سلطه ی مردان امری عادی و طبیعی تلقی شده و زنان اغلب از صحنه ی رسمی سیاست غایب بودند؛ ولی از آن جا که تعلق شاهان به خاندان سلطنتی و برگزیده در اولویت قرار داشت، فقط در شرایط خاص در صورت نبود فرزند ذکور بالغ، گاه حکومت زنان خاندان سلطنتی تحقق می یافت. به همین جهت کتب سیر الملوک نیز برای شاهان مرد تدوین شده است. سیر الملوک نویسان، بخصوص از قرن ششم هجری به بعد، ضمن تاکید بر این که زنان بندگان درجه ی دوم خداوند هستند و به لحاظ خرد و طبیعت، موجودیت مستقلی ندارند و هدف از آفرینش آنان منحصر به کارکردهای بیولوژیکی آنان در حفظ نسل است، با تقسیم بندی جامعه به دو بخش خصوصی و عمومی سعی کرده اند، زنان را در بخش خصوصی محصور نمایند. در چنین شرایطی مولف کتاب تاریخ شاهی، کتابی در زمینه ی آداب و قاعده ی ملک داری درباره ی حکومت یک شاه - زن، قتلغ ترکان، تالیف کرده است.
مقاله بر آن است تا ضمن بازنمایی دیدگاه سیرالملوک ها به زن، حکمت عملی مطرح در کتاب شاهی و تجربه تاریخی مولف آن را در زمینه ی آداب ملوک و آیین کشورداری و تعمیم آن به حکومت یک شاه زن، به عنوان اولین و شاید تنهاترین تجربه در این زمینه، و نکات مشترک و افتراق با سایر سیر الملوک ها و عوامل دخیل در تفاوت ها را که مسلما به مسایل جنسیتی مربوط می شود، مورد مطالعه و بررسی قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
"نگاه مؤلف کتاب تاریخ شاهی به شاه-زن ∗ پروین ترکمنی آذر جامعه ی ایران، جامعه ای مردسالار بوده و در روابط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، سـلطه ی مـردان امری عادی و طبیعی تلقی شده و زنان اغلب از صحنه ی رسمی سیاست غایب بودند؛ ولی از آنجا کـه تعلـق شاهان به خاندان سلطنتی و برگزیده در اولویت قرار داشت ، فقط در شرایط خاص در صورت نبود فرزند ذکـور بالغ ، گاه حکومت زنان خاندان سلطنتی تحقق می یافت .
نویسنده ضمن تأکید برعلاقه مادری او و پیامدهای مثبت غرایز زنانه و مادرانه یک پادشاه زن : «به هیچ گونه تصور مفارقت او در محاذات آیینه ی ضمیر و موازات خاطر عاطر خود نمی توانست داشت و به هیچ نوع اندیشه نمی توانست کرد که روزی در مهاجرت جمال جهان آرای و طلعت فرخنده او مساهرت و سکون تواند نمود» (تاریخ شاهی ، ١٣٥٥: ٢٢٧) و فراقت او از دخترش را به حکایت فراق یوسف و یعقوب تشبیه می کند و این که اهالی کرمان نیز همه به همین مناسبت غمناک بودند، عواقب منفی این احساس را نیز از نظر دور نمی دارد «به کلی لذت زندگانی بر وی منغص و تمتع ملک و کامرانی بر وی مکدر شده بود و از نظر کردن در جزویات امور ملک و بحث فرمودن احوال و اشغال مردم ناپروای » (همان: ٢٣١)."