چکیده:
بننگره «شخصیتگرایی» بر اصولفقه معاصر سایه افکنده است. این بننگره دارای خاستگاه زبانی و اجتماعی است که سرچشمه آن زبان عربی بهعنوان زبان دانشهای اسلامی است. در اصولفقه، ساختار امر با اندیشه شخصیتگرایی تحلیل میشود؛ بدینگونه که وقتی آمر/ مولا نسبت به کاری امر میکند، درحقیقت، شخصیت آمر به عملی که بدان امر شده ربط پیدا میکند. درنتیجه، مأمور اگر امر را انجام ندهد درواقع به شخصیت آمر و کرامت او ضربه زده و احترام آمر را رعایت نکرده است. در بننگرۀ شخصیتگرایی، ملاک استحقاق عقاب در مخالفت با امر مولا، زیرپاگذاشتن احترام به مولا، طغیان عبد بر مولای خویش و هتک حرمت شخصیت اوست که بنابر تفسیر عقل عملی صورت میگیرد. نظریۀ حقالطاعه بهعنوان نمونه اعلای بننگرۀ شخصیتگرایی از این منظر نقد میشود. بننگرۀ شخصیتگرایی متناسب با جوامع طبقاتی بوده و مانع رشد تفکر قانونی در اصولفقه است. همچنین نقدهایی براساس رویکرد عقلایی و سنجش میان ارزش احتمال و محتمل در برابر نظریۀ حقالطاعه قرار میگیرد و به دیدگاه پیشنهادی در حجیت احتمال اشاره میشود.
خلاصه ماشینی:
"هرچند نشانهای از بحث از ملاک ثواب و عقاب در جاهای دیگر نیز دیده میشد؛ اما ایشان در عین حال بحث را در همان موارد به باب تجری احاله دادند و درحقیقت، پرسش شیواتری برای اصولیان مطرح شد که ترک واجب و یا انجام حرام در چه هنگامی مستوجب عقاب میشود؟ اتفاقنظر بر این بود که اگر مکلف قطع به حرمت و یا وجوب فعلی از افعال داشت و در قطع خود مصیب بود، در صورت ترک این واجب و یا انجام آن حرام، مستحق عقاب است و این، همان حالتی است که قبل از شیخ انصاری برای استحقاق عقاب تصور میشد.
نظریۀ خطابات قانونی، بحث لفظی نیست؛ بلکه زیربنای حقوقی دارد و اینگونه تفسیر میشود که هرگونه خطاب، جعل و تکلیفی اگر به شخصیت مولا برگردد، براساس شخصیتگرایی و نظام عبید و موالی است و آیات مبارکه و ادلۀ شرعی آنگونه باید تفسیر شوند و لذا انحلال پیش میآید؛ اما برخلاف نظامهای قانونی که در این نظامها، خطاب قانونی معیار دارد.
نکتۀ مهم آنکه نباید مضامین اخلاقی و عرفانی تعالیبخش که در ادعیه نیز آمده و بیانگر رابطۀ عبد و مولا و کمال بندگی است با این نگاه خلط شود که شریعت، مجموعۀ قوانینی برای همۀ جامعه با وجود مراتب مختلف روحی است و میتوان اوامر شارع مقدس را تفسیر قانونی کرد و بر اساس قانونگذاری و اعتبارات عقلایی تحلیل کرد."