چکیده:
این مقاله به بررسی تحلیلی و انتقادی انسان شناسی پولس می پردازد. درک الهیات پولس، در گرو درک انسان شناسی اوست. قلب الهیات او تاثیر مکاشفه و فیض خدا در انسان است. پولس وجود انسان را دارای ساحتی سه گانه جسم، نفس و روح می داند که هر ساحت، خود دو جزء دارد: 1. بدن و تن، 2. عقل یا ذهن و قلب 3. روح و نفس. انسان دو شیوة زیست دارد: در موافقت با خدا و در موافقت با دوره پیش از مسیح. دیدگاه او درباره انسان عبارت از: توضیح ذات او در سه وضع آفرینش، هبوط و نجات است. در باب وضع آفرینش باید گفت: انسان به صورت خدا و برای ارتباط با خدا آفریده شد. آدم قبل از هبوط، با اراده آزاد خود مرتکب گناه شد و وضعیتی نامطلوب یافت. گناه او به فرزندانش انتقال یافت. نتیجه گناه مرگ شد. اراده انسان متمایل به گناه است. انجام عمل نیک و نجات، تنها با فیض خدا ممکن است. نجات هدیه رایگان خداوند است که به وسیله فیض و از طریق ایمان حاصل می شود.
This paper is an analytical and critical study of Paul’s anthropology. Understanding his theology depends on understanding his anthropology. The effect of divine revelation and grace on man is the heart of his theology. Paul holds that man consists of three dimensions: body، soul and spirit، each of which consists of two components: 1. body and figure 2. mind and heart 3. soul and spirit. There are two ways of living: in accordance with the agreement of God and in accordance with the period before the rise of Christianity. When he discusses man’s essence، he mentions three conditions: creation، Fall and salvation. With regard to the aim of man’s creation، he believes that man was created by God in order to establish strong ties with Him. Before the Fall، Adam committed an original sin of his own free will and was put in an unpleasant situation. His sin was transmitted to his children and his sin led to his death. Man is inclined to sin، and doing good deeds and salvation is not possible without God's grace. Salvation is God's free gift which man can get through divine grace and faith in God.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به اهمیت و تأثیرگذاری آراء پولس، این نوشتار سعی در بررسی دیدگاه انسان شناختی او و پاسخ به پرسش های زیر را دارد: اجزاه تشکیل دهنده انسان چیست؟ دیدگاه پولس در باب طبیعت انسان، اراده او، گناه ازلی و آثار آن چیست؟ انسان چگونه می تواند با خداوند ارتباط برقرار کند و در درگاه خداوند پذیرفته شود؟ درک الهیات پولس، در گرو درک انسان شناسی اوست؛ زیرا قلب الهیات او در کل، تأثیر مکاشفه و فیض خدا در انسان است.
پس می توان رابطه بدن و تن را به صورت نمودار زیر ترسیم کرد: به تصویر صفحه مراجعه شودبا این حال، به نظر پولس عامل منفی صرفا خود وجود جسمانی نیست، بلکه ویژگی زودگذر وجود انسان به عنوان وجود در تن است که اسیر تمایلات و فناپذیر بوده و می خواهد آن وجودی را، که باید در محضر خدا و برای خدا باشد، تباه سازد.
هرچند پولس این دو واژه را در مقایسه با واژه های دیگر، کمتر به کار برده است، اما کاربرد آنها در بررسی انسان شناسی او، به ویژه برای روشن شدن چگونگی مواجهه انسان و خدا بسیار مهم است.
هرچند در مسیحیت، مانند یهودیت و فلسفه افلاطون، انسان آمیزه ای از روح و جسم است و او از خلقتی مادی و الهی بهره مند است، اما در نامه های پولس سخن از سه ساحتی بودن وجود او؛ یعنی جسم، نفس و روح به میان می آید که هر ساحت، خود از دو جنبه یا جزء برخوردار است: 1."