چکیده:
در سالهای اخیر مفهوم فضا در حوزههای تطبیقی بیش از پیش اهمیت یافته و ادبیات تطبیقی نیز از رویکردهای مکانمحور بیبهره نمانده است. از سوی دیگر با وجود حجم گسترده مطالعات تطبیقی مکانی که تاکنون در حوزه ادبیات انجام شده – که از آن جمله میتوان به اسطوره تهران (1385) اشاره کرد- جای خالی یک مطالعه همهجانبه درباره شهر تهران احساس میشود. یکی از جدیدترین رویکردهای ادبیات تطبیقی، نقد جغرافیایی است. ویژگیهای خاص این نقد موجب شدهاستکه آن را در مطالعه حاضر به عنوان رویکرد پژوهشی انتخاب کنیم. در این مقاله دید یک خارجی نسبت به شهر تهران مورد بررسی قرار خواهد گرفت. اثر انتخابی ما، دستار و گل سرخ، شبیه به سفرنامه است و با توجه به معاصر بودن آن و ارائه تصویر جدیدی از شهر تهران، به عنوان موضوع پژوهش انتخاب شده است. در سایه روش تحقیقاتی وستفال، تلاش خواهیم کرد به جنبههای جدیدی از مکان شهری بازنمایی شده در این اثر دست یابیم.
خلاصه ماشینی:
حال سؤالاتی که در اینجا مطرح مـی شـود ایـن هـا اسـت : مختصات تهران بازنمایی شده در این اثر چیست ؟ چگونه دیده شده و نویسنده چه مکـانهـای شهری را بیشتر از بقیه دستمایة توصیف خود قرار داده است ؟ آیـا مکـانهـای صـرفا عمـومی بخش اعظم توصیف های نویسنده را تشکیل می دهند؟ اگر فرض را بر این بگیریم که نقدی که به معرفی آن خواهیم پرداخت ، کوشیده مکان را در تقریبـا تمـامی ابعـاد ممکـن آن در ادبیـات مطالعه کند، هدف نهایی پژوهش ، پاسخ به این پرسش خواهد بود که این ابعاد مـا را در یـافتن ___________________________________________________________________________ 1.
علاوه بر این ، وستفال در اثر دیگر خود که بـر روش شناسی نقد جغرافیایی تقدم زمانی دارد (چشم مدیترانه ، ٢٠٠٥) جز اصول سه گانه ای کـه ذکـر آن رفت ، مکان ادبی را از جنبه های کلی تری نیز مورد بررسی قرار داده است .
Elle est le refuge de Simorgh, l'oiseau de légende dont la quête par un groupe d'oiseaux éperdus d'amour forme la trame d'un des plus beaux récits mystiques de tous les temps, La Conférence des oiseaux» ٢-٣ مکان های عمومی شهری وقتی از شهر سخن می گوییم بی درنگ تصویر مکانهای عمومی آن به ذهن خطور می کنـد و شاید به همین سبب باشد که وستفال دامنة کاربردی روش خود را محـدود بـه همـین رده از مکان ها می کند: « به نظرم می رسد که ارجاع به مکانهای غیرجغرافیایی - فضاهای خـانگی یـا خصوصی که گاستون باشلار آن ها را به زیبایی هر چه تمـامتـر در بوطیقـای فـضا١ توصـیف می کند، زمینة کاری نقد جغرافیایی را تشکیل نمی دهد٢» (وستفال، ٢٠٠٧: ١٩٤).