چکیده:
هرچند دیدگاه مشهور فلاسفه درباره جسم، ترکیب آن از دو جوهر هیولی و صورت است، مطابق نظر سهروردی و مکتب فلسفی اشراق، حقیقت جسم چیزی جز مقدار جوهری نیست. بر این اساس، اشتراک اجسام در همین مقدار است و اختلاف و تمایز آنها نیز مربوط به مقدار آن میباشد. بنابراین در حقیقت مابهالامتیاز و مابهالاشتراک اجسام به یک چیز برمیگردد و ارجاع مابهالامتیاز به مابهالاشتراک در ماهیت جسم به معنای تشکیک در حقیقت جوهری جسم است. قول به تشکیک در اجسام، نتیجه اعتقاد به تشکیک در جوهر است و این اعتقاد نیز نتیجه قول به تشکیک در ماهیت بوده که از ویژگیهای تفکر سهروردی و مکتب اشراق به شمار میآید. از آنجا که تحلیل و بررسی دیدگاه سهروردی درباره ماهیت جسم، در پی بردن به حقیقت عالم ماده و شناخت اشیا از منظر سهروردی کمک شایانی میکند، این نوشتار به این مسئله و تحلیل دیدگاه وی از حقیقت جسم پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
او در خصوص ماهیت جسم نیز نظری خاص ارائه داده که در این باره، مسائلی قابل طرح است؛ از جمله اینکه: دیدگاه وی در این باره چیست؟ از آنجا که وی جسم را مرکب از هیولی و صورت نمیداند، آیا بسیط دانسته است؟ منشأ اعتقاد سهروردی به تشکیک در ماهیت جسم چیست؟ چگونه به تبیین آن میپردازد؟ تحقیق پیش رو به تحلیل دیدگاه سهروردی دربارۀ جسم و ماهیت آن پرداخته است و بر این باور است که وی جسم را ماهیتی بسیط و نفس مقدار قلمداد کرده است و منشأ تشکیک در جسم همان قول وی به تشکیک در ماهیت است.
یکی از معاصران دربارۀ این رویۀ سهروردی چنین اظهارنظر میکند: آنچه وی در تلویحات آورده، نخستین تلاشهایش در رد دیدگاه مشاییان دربارۀ حقیقت جسم است که در این کار، صورت جسمیه و امتداد جوهری را خدشهدار کرده و جسم را مرکب از هیولای نخستین مشایی و مقدار عرضی دانسته است.
یعنی اتصال در جایی است که دو جسم در کار باشد و آنچه در جسم هست طول و عرض و ارتفاع است و انفصال اصلا مقابل امتداد نیست؛ پس چه میخواهی بگویی اگر کسی مدعی شد که جسم همان مجرد مقداری است که تنها امتدادات سهگانه را میپذیرد و نه چیز دیگر؟ در این مرحله، سهروردی در فلسفۀ اشراق سکنی گزیده و در مقام یک فیلسوف اشراقی و بر اساس مبانی حکمت اشراق، آرای خویش را بیان کرده است.
از نگاه دقیق فلسفی شیخ اشراق ـکه حد جدایی دیدگاه وی از اعتقاد مشاییان در این باره نیز هستـ ، جسم «شیء له المقدار» نیست؛ یعنی اینکه مقداریت و تقدر، عارض و زائد بر جسم نیست بلکه عین جسم بوده و به تعبیر وی، جسم «شیء هو المقدار» است و اساسا نحوۀ وجود جسم، نحوهای تقدری است؛ یعنی تمام حقیقت جسم، همان مقدار و امتداد جوهری است.