چکیده:
افلاطون در محاوره منون مساله معرفت شناختی «امکان تحقیق» یا تعلیم و تعلّم را مطرح میکند که نزد اهل فن به پارادوکس منون یا تحقیق مشهور است. طبق این پارادوکس، ما آدمیان یا چیزی را میشناسیم یا نمیشناسیم؛ لیکن در هر دو صورت، امکان تحقیق و پژوهش منتفی است. افلاطون در محاوره نامبرده، معضل را با قول به نظریه «معرفت، یادآوری است» میخواهد حلّ کند. ارسطو نیز با پارادوکس منون روبرو بوده و کوشیده است در کتاب تحلیلات ثانی (برهان) آن را از راه تفکیک میان شناخت به نحو کلّی و شناخت به نحو جزئی، حلّ نماید. فارابی از جمله در کتاب الجمع بین رایی الحکیمین به پارادوکس منون پرداخته و سعی کرده است به رفع اختلاف میان دیدگاههای افلاطون و ارسطو بپردازد. نوشته حاضر ضمن توضیح پارادوکس تحقیق، میکوشد تا هم تلّقی فارابی از راه حلّهای افلاطون و ارسطو را تبیین نماید و هم چگونگی جمع میان آراء آن دو را نزد خود فارابی، بررسی و تحلیل کند. نتیجهگیری اجمالی ما چنین است که فارابی با تکیه بر جوهره نظریه یادآوری (= معرفت)، تفسیر پرسش و پاسخهای سقراط در محاوره فایدون به عنوان استشهاد افلاطون بر مساله خودش و بیتوجهّی افلاطون به دلایل بقای نفس (و وجود قبلی آن)، توانسته است به جمع میان آراء افلاطون و ارسطو در خصوص پارادوکس منون دست یازد.
خلاصه ماشینی:
پرسش این است که: آیا در عالم خارج یا مقام عمل نیز، چنین چیزی شدنی است یا نه؟ به نظر میرسد بیان افلاطون در باب فریبنده بودن استدلال منون و اینکه باعث رخوت فکر میشود، دلالت دارد بر اینکه در عمل ما با تحقیقهائی روبرو بوده و به نتایجی نیز میرسیم.
از تقریر رسالۀ الجمع شاید چند نکته را بتوان استنباط کرد که چه بسا در فهم بهتر نگاه فارابی نقش کلیدی داشته باشند: 1- اینجا برخلاف رسالۀ فلسفۀ افلاطون، هیچ صحبتی از محاورۀ منون در میان نیست و فقط محاورۀ فایدون مورد اشارۀ فارابی است؛ آنهم فقرههای 72 تا 77 که در باب بقای نفس، استدلالی بر پایۀ یادآوری بودن معرفت آمده است.
طبق آنچه بیان شد، به نظر میرسد برای تبیین موضع رسالۀ الجمع و چگونگی رسیدن به جمع میان آراء افلاطون و ارسطو از بابت پارادوکسمنون، لازم است نادیده گرفتن مسألۀ وجود قبلی و بقای نفس از سوی فارابی را به سادگی از باب غفلت وی نشماریم.
5- رأی فارابی در باب پیدایش مقدمات اولیه و آموختن آنها (جمع آراء دو حکیم) آنچه فارابی در این بخش از رسالۀ الجمع میگوید، مبتنی است بر آنچه پیش از آن در گزارش پارادوکس منون نزد افلاطون و ارسطو گفته است.
وقتی فارابی به وجود قبلی نفس و بقای آن اعتناء جدی نداشته و نظریۀ یادآوری بودن معرفت را به عنوان راه حل پارادوکس منون، با توجه به لب آن یعنی وجود حالت بینابین که آمیزهای از دانستن و ندانستن است در نظر میگیرد، طبعا باید انتظار داشته باشیم سخنان پایانی فارابی در جمع افلاطون و ارسطو، عبارت خواهد بود از ارائۀ تبیینی با رویکرد ارسطوئی.