چکیده:
در قرن اخیر، با رشد و توسعۀ جوامع، افزایش سرسامآور انواع آسیبهای اجتماعی در جوامع مختلف رخ داده است. از مواردی که بهمنزلۀ آسیب تلقی میشود، طلاق در جامعۀ ایران است. امروزه، سوژههای انسانی، فانتزیهایی را برای خود میسازند تا موقعیت خیالی خود را در ساختار اجتماعی نشان دهند. هدف مقالۀ حاضر آن است که با استفاده از مفهوم عشق و فانتزی لاکان، یک مسئلۀ اجتماعی (طلاق) را تبیین کند. بدین منظور، چارچوب مفهومیای ملهم از نظریۀ ژاک لاکان دربارۀ فانتزی و جنس عشق و طلاق در مباحث لاکان منظومة روشی این مقاله را تشکیل میدهند. وجه ناخودآگاه وقوع طلاق با استفاده از مفهوم فانتزی لاکان، بین 9 زن طلاقگرفته تحلیل شده و دادهها از طریق مصاحبۀ عمیق گردآوری شده است. یافتههای مقاله نشان میدهد مخاطب برحسب سناریوی فانتزیگونه و با میلی برساختهشده، درصدد یافتن آن مصداق فانتزی در جامعه برمیآید، اما هنگام دسترسی، سوژه با تجربۀ ناخوشایند واقعیت روبهرو شده و مصداق عینی فانتزی را فردی معمولی مییابد که هیچ وجه مشترکی با تصویر خیالی از آن ندارد.
خلاصه ماشینی:
٢. ژیژک توجه را به شخصیت اساسا درون ذهنیتی فانتزی جلب مـی کنـد کـه هـم سـوژه و هـم هدف به طور مستقل از روابط اجتماعی وجـود ندارنـد: رابطـۀ سـوژه بـا دیگـران و مطلـوب نهـایی در تشخیص هویت سوژه بسیار حیاتی اسـت ـ سـؤال اصـلی مطلـوب مسـتقیما ایـن نیسـت کـه «چـه می خواهم انجام دهم ؟»، اما این است که دیگران از من چه می خواهند؟ آن ها در من چـه مـی بیننـد؟ من برای دیگران چگونه ام ؟ یک فانتزی مطلوب ما را تشکیل می دهد، مختصات آن را ایجاد مـی کنـد، درنتیجه ، به صورت تحت اللفظی چگونگی رسیدن به مطلوب را به ما می آموزد [٣١].
با توجه به این تعاریف از عشـق ، مـی تـوان ایـن چنـین عشـق را بـه فـانتزی ربـط داده کـه ازدواج های امروزین ، که ازدواج رمانتیک نام دارد، با عشق آغاز می شود و درنتیجه عاشق شدن بـا کمک فانتزی های مربوط به جنس مخالف شکل می گیرد.
قبل از آنکه به دیگران علاقه مند شویم و دوستشان بـداریم ، لازم اسـت بدانیم چه کسی هستیم و معیارها و ارزش های ما کدام اسـت ؟ و چـه مسـیری را بـرای زنـدگی خود برگزیده ایم ؟ اگر برای این سؤال ها پاسخی پیدا نکرده باشیم ، مهر و علاقـۀ مـا بـه دیگـران بسیار سطحی است و تجربۀ عینی چونان امر واقع دروغین بودن فانتزی ، شکاف ها و خیالین بودن ماهیت دیگری مطلوب را آشکار می کند.