خلاصه ماشینی:
"در نتیجه این اثرپذیری دوگانه، ادبیات پایداری پیرو تحولی کیفی در شکل و درون مایه شد؛ جریانهای نوین، ساختار خود را بر تکنیک ادبی تحمیل کردند و مرحلهای که بر وجدان مردمی گذشت، خود را در درون مایه نشان داد؛ از اینرو پس از شعر حماسی هیاهوباری که در اوایل دهه 50 به چشم میخورد، شاعران از التهاب و شور به نوعی اندوه ژرف که تاکنون سابقه نداشت روی آوردند.
دریغ چگونه لحظههای عمر من با تو گذشت؟ * * * گمان مبر که اشک من زاده ترس است اشک من بر سرزمین من است و مشتی اطفال گرسنه در خانه کیست که پس از من اطعام شان را به گردن گیرد و آن دو برادر جوانم پیش از من، بالای دار رفتهاند؟ * * * فردا همسرم روز را چگونه به شب برد؟ افسوس او بر من و بر کودکانش خواهد بود آه اگر از دست برنجی او چشم میپوشیدم در آن روز که جنگ فرایم میخواند تا سلاحی به دست آرم( 1 ) آنچه شعر معاصر فلسطینی را از شعرهای دیگران به ویژه اشعار گذشتگان متمایز میسازد، همان عنصر مقاومتی است که در بیت بیت این شعرها جریان دارد؛ چه آنجا که شاعر از وطن و سرزمین بر باد رفتهاش سخن میگوید؛ چه آنجا که از شهادت مردم بیگناه حرف میزند یا از زندان و در به دری و تبعید.
( 1 ) نقش نمادها و اسطورهها در ادبیات مقاومت در فلسطین شاعران ادبیات پایداری فلسطین، در ابراز احساسات عمیق خویش نسبت به سرزمین غصب شده خود و دعوت به پایداری و استقامت و نیز ایجاد بارقه امید در ملت خود از شیوههای نوینی سود جستهاند که این شیوهها تحت دو عنوان کلی «نماد» و «اسطوره» قابل طرح و بررسی است."