چکیده:
فضیلتگرایی، از باسابقهترین نظریههای اخلاقی است که در دهههای اخیر بار دیگر توجه فیلسوفان اخلاق را به خود جلب کرده و اقبال بسیاری از اخلاقپژوهان را در پی داشته است. ادموند پینکافس - فیلسوف فضیلتگرا و در نظر برخی از احیاکنندگان فضیلتگرایی در دورۀ معاصر - ضمن تخطئۀ آنچه که او فروکاهشگرایی در حوزۀ اخلاق مینامد، تقریری تازه و متفاوت از فضیلتگرایی ارائه داده است. در این مقاله پس از اشارهای گذرا به مایهها و مبانی نظریۀ فضیلتگرایانۀ افلاطون و ارسطو - سرآمدان فضیلتگرایی در یونان باستان - به مقایسۀ دیدگاههای فضیلتگرایی کلاسیک با انگارههای فضیلتگرایانۀ پینکافس، پرداخته شده است. پوشیده نیست که افلاطون و ارسطو، رویکردی غایتگرا داشتهاند و از سویی فضایل را غیرنسبی و قابل بازگشت به فضیلت واحد میانگاشتند، اما پینکافس ضمن نقد فروکاستن اخلاق به یک یا چند فضیلت یا اصل اخلاقی محدود، بر کارکردگرایی بهجای غایتگرایی تاکید میکند. مقایسه در چهار بخش معناشناسی، گونهها و اقسام فضایل، ادلۀ فضیلتگرایی و ملاک گزینش فضایل، به همراه نیمنگاهی تحلیلی و تاریخی انجام گرفته است.
خلاصه ماشینی:
پوشیده نیست که افلاطون و ارسـطو، رویکـردی غایـت گرا داشته اند و از سویی فضایل را غیرنسبی و قابل بازگشت به فضیلت واحد میانگاشتند، اما پینکافس ضمن نقد فروکاستن اخلاق به یک یا چند فضیلت یا اصل اخلاقی محدود، بر کارکردگرایی به جای غایت گرایی تاکید میکند.
با توجه به آنچه گذشت ، هر فیلسوف فضیلت گرا دسته بندی ویژه ای از فضایل ارائـه کـرده است که سنت غالب آن ، تقسیم ارسطویی است که در تقاریر دینـی و برخـی فضـیلت گرایان معاصر نیز دیده میشود، اما برخی دیگر چون پینکافس و هیوم ١ (۱۷۱۱ – ۱۷۷۶م ) دسـته بندی متفاوتی ارائه کرده اند.
او گرایش متعبدانه به قواعد را مضر و داشتن قواعد کمتر را، بهتر میداند (همان : ۳۲۵) کســانی چــون پینکــافس کــه در رد قواعــد تفــریط میکننــد، بایــد تبیــین کننــد کــه آیــا عدالت پیشگان افعال مشترکی دارند یا خیر؟ اگـر آری، چـرا نمیتـوان همـان افعـال را قاعـده اخلاقی دانست و اگر خیر، بر چه اساسی ملکه ای که در درون آنها وجود دارد، یکـی اسـت ؟ آیا اعتقاد به این که افعـال تنهـا بـه دلیـل وجـود فضـایل ، ارزش دارنـد و در صـورتی کـه فـرد فضیلت مند نباشد، فعل او هیچ ارزشی ندارد، خلاف وجدان عمومی نیست ؟ از فضایل تصوری نمیتوان داشت ، مگر به مثابه چیزهایی که مشتمل بر ملکـات و تمـایلات باشند که در اوضاع و احوال خاص به شیوه ای خاص عمل میکنند؛ بـرایمثـال ، نفـرت داشـتن مستلزم آمادگی برای آسیب رساندن یا تمایل به آن است و عادل بـودن مسـتلزم تمایـل بـه انجـام کارهای عادلانه در زمان مقتضی است ؛ اگر قواعدی مانند اصل سود، نیک خواهی، عدالت و...