خلاصه ماشینی:
درآمدی بر بحث «بینش»، «گرایش»، «کنش»( 1 ) و آثار متقابل آن ها حسین جلالی مقدمه این سؤال از دیرباز مطرح بوده است که اراده چیست و چگونه پدید می آید؟ چگونه فردی اقدام به کاری می کند و آن را به شدت دنبال می کند، در مقابل، نسبت به عمل دیگری هیچ واکنشی از خود نشان نمی دهد؟ شاید شما هم افرادی را مشاهده کرده اید که می گویند: شخص بی اراده ای هستم.
در مقابل، زاپونک معتقد است که انسان متناسب با عواطف خود چیزی را یاد می گیرد و حفظ می کند و از آنچه تنفر دارد، دنبال یادگیری آن ها نمی رود.
از نظر یانگ، انفعال عبارت از قلق و اضطراب شدیدی که فرد دچار آن می گردد و دارای ریشه روانی است این اضطراب، رفتار و بعد ادراکی و وظایف اندام های اندرونی انسان را در برمی گیرد و این ابعاد را زیر پوشش خود قرار می دهد.
در عین حال، یک حالت دو سویه و تعاملی بین شناخت و عاطفه وجود دارد; هرچه شناخت قوی تر باشد، میل و رغبت به آن بیش تر خواهد بود و متقابلا، میل و رغبت به شیء موجب می شود انسان شناخت بیش تری از آن پیدا می کند.
( 1 ) تناسب بین شناخت و عواطف بیانگر این است که پاسخ ها متناسب با عواطف و در نتیجه، رفتارها متناسب با عواطف صورت می گیرد; یعنی یک فرد افسرده همه چیز را منفی می بیند، تفسیرها و تحلیل هایش منفی گرایانه است، حتی محرک های مبهم و خنثی نیز به طور منفی ادراک می گردند.