چکیده:
یکی از پرسشهای مطرح در حوزۀ فقه خلافی آن است که آیا غیبت مخالفان و منکران ولایت رواست یا غیبت آنان، همچون شیعیان که در اصطلاح فقیهان امامیه، مؤمن نامیده میشوند، ممنوع و نارواست؟ دراینباره دو دیدگاه میان فقیهان امامیه وجود دارد: برخی فقیهان پیشین و عدهای از معاصران قائل به جواز غیبت آنان شدهاند و درمقابل، عدهای از پیشینیان، همچون محقق اردبیلی، و بسیاری از فقیهان معاصر غیبت مخالفان را حرام و ناروا شمردهاند. دیدگاه صحیح، که در این مقاله به آن توجه شده، نظریۀ اخیر است؛ ازاینرو، بهمنظور تقویت این دیدگاه و برداشتن موانع پیشرو، درآغاز نظریۀ «قول جواز» مطرح و نقد گردیده و سپس نظریۀ محقق اردبیلی و دیگر پیروان این دیدگاه، بیان و با طرح دلایلی چند تأیید شده است.
One of the considerable questions in the realm of jurisprudence of difference is that whether backbiting the opponents and rejecters is permitted، or prohibited and inadmissible as it is the case about the Shiite which the Imami Jurists called them as the believers. There are two theories among the jurisprudents in this regard. Some of them in the past as well as in our time consider backbiting the opponents as permissible and in the contrast to it، part of them such as Moqaaddas Ardebili and lots of the contemporaneous Foqaha regard it as forbidden and indecent. The correct viewpoint which is considering in this paper is the latter one،therefore، in order to strengthen it and remove its obstacles، theory of permissibility is stated and criticized، and then Ardebili`s approach and the other followers of it is set forth and confirmed by some evidence.
خلاصه ماشینی:
پنجم، با استناد به برخی روایات که در شمول احکام دنیوی و پذیرش عمل ازسوی خداوند و ثواب اخروی میان درجات اسلام تفاوت نهاده (کلینی، 1363: ج2، ص24)، میتوان قائل به تعدد ملاک شد و گفت: برفرض اینکه مؤمن در سیره و فرهنگ امامان: کسی باشد که به همۀ مراتب امامت و ولایت باور داشته باشد، باز هم این نوع ایمان ملاک احکام دنیوی اسلام همچون حرمت مال، جان و آبروی مسلمان ـ که غیبت هم درشمار آنهاست ـ نیست، بلکه تنها در سعادت اخروی انسان مؤثر است، و دربرابر آن، ایمانی قرار دارد که محور احکام دنیوی بهشمار میرود و ارکان اصلی آن اعتقاد به اصول سهگانۀ اسلام یعنی توحید و نبوت و معاد است که مخالفان هم آنها را دارا هستند.
عمومات و اطلاقات ادلۀ حرمت غیبت همانگونهکه گفتیم ـ و در کلام محقق اردبیلی نیز اشاره شده ـ در قرآن و سنت، آیات و روایات فراوانی وجود دارد که بهصورت مطلق و فراگیر و بدون هیچگونه قید و شرطی غیبت را نکوهیده و آن را حرام و ناروا اعلام کرده است؛ بهویژه در حوزۀ روایات که در بیشتر آنها از عنوان عام و پرگسترهای چون «ناس» و «مسلم» استفاده شده است که همۀ مسلمانان اعم از موافق و مخالف را شامل میشوند؛ ازسویدیگر عناوین و اصطلاحاتی همچون واژههای «اخوت» و «ایمان» و نمونههای آن، که احتمال داده میشد بتوانند آیات و روایات غیبت را محدود سازند و آنها را ویژۀ شیعیان امامیه قرار دهند، ارزیابی شد و ناتوانی آنها در ایفای این نقش آشکار گردید؛ درنتیجه، عمومیت آیات و روایات حرمت غیبت، و شمول آنها بر مخالفان غیرمعاند همچنان پابرجا و بیمزاحم است (سبزواری، 1416ق: ج16، ص125؛ محقق اردبیلی، 1411ق: ج8، ص78).