چکیده:
بی شک میرداماد استاد بلاواسطه صدرالمتالهین در علوم عقلی و نقلی بیشترین تاثیر را در شکل گیری اندیشه های فلسفی وی داشته است. لیکن با نگاهی اجمالی به آثار این دو حکیم، تفاوتی بنیادی در اندیشه های آنها دیده می شود، تا آنجا که می توان ادعا نمود فلسفه صدرا نه تنها ادامه دهنده فلسفه میرداماد نیست بلکه اساسا در نقطه مقابل آن قرار دارد. صدرالمتالهین علیرغم احترامی که برای میرداماد قائل بود، چرا در آراء فلسفی خویش از وی فاصله گرفت و با ناتمام دانستن حکمت یمانی، خود به پیریزی فلسفه جدیدی همت گماشت؟ در این مقاله کوشیده ایم با بررسی لوازم معنایی اصالت وجود و اصالت ماهیت، تفاوت این دو حکمت را در اولین سنگ بنای آنها معرفی کرده و تاثیر این اصل کلیدی را در تمایز اندیشه های صدرالمتالهین با استادش نشان دهیم. به اعتقاد ما بر اساس همین اختلاف مبنایی است که این دو حکیم در تبیین مسائلی همچون مجعول بالذات، ملاک تشخص، صادر نخستین، رابطه جوهر و عرض، رابطه نفس و بدن، حرکت جوهری، ربط ثابت به متغیر، تبیین کثرت در هستی، رابطه علت و معلول و دیگر مسائلی از این دست، از هم فاصله گرفته و به نتیجه ای متفاوت رسیده اند.
خلاصه ماشینی:
"آنهایی که قائل به اصالت ماهیت هستند، از اثبات سنخیت و رابطه واجب الوجود و ممکنات عاجز استئ بر این اساس سنخیت را به طور کلی طرد کرده و قائل به تباین واجب از خلق شده اند، ولی صدرا نه تنها سنخیت را برقرار میکند، بلکه در پرتوی اصالت وجود، به تحلیل بهتری از علیت دست پیدا کرده و همان گونه که گذشت معلول را شأنی از شئون علت و از جمله تطورات او معرفی مینماید (همو، ١٣٨٢، ص ١٧٢؛ همو، ١٣٦٣الف ، ص ٥٣؛ همو، ١٩٨١، ج ٢، ص ٣٠٠ -٣٠١).
و حال آن که ابن سینا در حل این مسأله به تکلف افتاده و در بعضی از عبارات خود برای اثبات بساطت واجب ، صفات را از حیث مفهوم نیز عین هم و مترادف تلقی کرده و می گوید: «مفهوم صفاتی همچون حیات ، علم ، قدرت ، جود و اراده آنگاه که بر واجب الوجود گفته میشود مفهومی واحد است و اما حیات علی الاطلاق و علم علی الاطلاق و اراده علی الاطلاق مفهوما واحد نیستند!» (ابن سینا، ١٣٦٣، ص ٢١؛ و نیز همو، ١٣٧٩، ص ٦٠١) ٢-١٢- اثبات علم تفصیلی حق تعالی و طرح قاعده بسیط الحقیقه اکثر حکمای اسلامی به علم تفصیلی حق تعالی در مرتبۀ ذات و قبل از ایجاد معتقد بوده و در صدد اثبات و تبیین عقلانی آن بر آمده اند."