چکیده:
یکی از تپههای باستانی بزرگ در شرق استان زنجان، «قلعهتپه» است. این تپه در حاشیهی شهر ابهر واقع و بهدلیل توسعهی شهری، بهشدت مورد تخریب قرار گرفته است؛ بهطوری که تنها بخش کوچکی از قسمت مرکزی آن برجای مانده است. قلعهتپه بر روی یک برآمدگی کمارتفاع طبیعی در کنارهی جنوبی ابهررود، مهمترین رودخانهی منطقه، قرار دارد. این رود از میان دشت طویلی جریان دارد که همچون دالانی طبیعی، مهمترین مسیر طبیعی ارتباطی شمالغرب با شمال مرکز، فلات ایران را تشکیل میدهد و قلعهتپه بهدلیل موقعیت آن، مکان مهمی برای تحقیق دربارهی روابط فرهنگی میان این مناطق است. تاکنون سه فصل کاوش در این محل به انجام رسیده است که در نتیجه این کاوشها، بقایایی از عصر مفرغ، عصر آهن و دورههای اشکانی و اسلامی بهدست آمده است. در آخرین کاوش بهسرپرستی نگارنده، مشخص شد که اولین استقرار شکلگرفته در قلعهتپه به عصر مفرغ قدیم تعلق دارد و بقایایی، شامل: معماری، سفال و برخی اشیاء کوچک از این استقرار بهدست آمد. مواد فرهنگی بهدست آمده از این استقرار کوتاهمدت، معرف فرهنگ ماوراءقفقاز قدیم یا کورا-ارس هستند و مشباهت زیادی با یافتههای این فرهنگ از منطقهی زاگروس دارند. بنای مکشوف از این دوره در قلعهتپه، راستگوشه و قابلمقایسه با معماری این فرهنگ در گودین IV است؛ همچنین نقوش کندهی سفالها نیز شباهت زیادی با سفال این فرهنگ در منطقهی زاگرس دارند. براساس خصوصیات معماری راستگوشه و سفال خاکستری صیقلی با نقوش کنده، استقرار فرهنگ ماوراء قفقاز قدیم در قلعهتپه را میتوان در نیمهی اول هزارهی سوم ق.م. تاریخگذاری نمود. علاوهبر این، موقعیت قلعهتپه در میانهی مسیر ارتباطی شمالغرب با شمالمرکز فلات، نشانگر نقش مهم آن در بازسازی مسیر گسترش فرهنگ ماوراءقفقاز قدیم به سمت شرق است.
خلاصه ماشینی:
در گودين تپــه دوره ي IV نيــز بقايــاي معمــاري از نــوع راست گوشــه و بــا مصالــح چينــه و خشــت اســت و نيمکت هايـي در امتـداد ديوارهـا وجـود دارنـد کـه گاهـي بـا نوارهايـي بـه رنـگ سـفيد و ســياه و گاهــي کامــلا ســياه ، رنگ آميــزي شــده اند و قابل مقايســه بــا نيمکت هــاي ســياه شـده ي قلعه تپـه هسـتند (٢٠٨ :١٩٧٤ ,Weiss &Young ;٩ :١٩٦٩ ,Young).
ســفال هاي ماوراءقفقــاز قديــم قلعه تپــه همچــون ديگــر مراکــز ايـن فرهنـگ ، عمدتـا دست سـاز هسـتند و از شـاموت معدنـي ريـز تـا درشـت در سـاخت آن هــا اســتفاده شــده اســت ؛ هرچنــد کــه در برخــي نمونه هــا شــواهدي از به کارگيــري خــرده ســفال نيــز به عنــوان شــاموت ديــده ميشــود، نظيــر ايــن وضعيــت از گودين تپــه نيـز گـزارش شـده اسـت (٩ :١٩٦٩ ,Young).
کاســه ها معمــولا گــود هســتند و بيشــتر آن هــا بدنــه اي صــاف يــا کمــي منحنــي و لبــه اي ســاده دارنــد کــه در مــواردي داراي دســته ميباشــند (تصويــر ٤، شــماره هاي ٦-٣)، نظيــر ايــن نــوع کاســه ها از ديگــر مکان هــاي فرهنــگ ماوراءقفقــاز قديــم در ايــران نيــز به دســت آمده انــد: از يانيق تپــه (٦٤ ,Pl. LXXV :١٩٦١ ,Burney)، گويتپــه (٤٧٩ ,١٢ .
خمره هــا کم تعدادتريــن ظــروف هســتند و قطعــات شکســته دو نمونــه از آن هــا بــر روي کــف فضــاي معمــاري واقــع در محــدوده کارگاه آزمايشــي ٢ به دســت آمدنــد کــه يکــي از آن هــا تــا حــدودي وصالــي و شــکل آن مشــخص گرديــد؛ ايـن خمـره بـا خمـره اي از يانيق تپـه (٦٤ ,Pl. LXXV :١٩٦١ ,Burney) از نظـر شـکل تقريبـا قابل مقايسـه اسـت ، هرچنـد کـه نمونـه ي يانيق تپـه داراي نقـش کنـده و نمونـه ي قلعه تپــه فاقــد نقــش اســت .