چکیده:
تفحص در مکتوبات سید قطب، تضادهای عمیق وی با قاطبة سلفیة سنتی در تبیین مباحثی
چون توحید صفاتی را آشکار می سازد؛ به ویژه این که او در تقابل تام با بنیان های توحیدی سلفی ها،
قائل به جزئیت توحید حاکمیت و تشریع در مفهوم توحید الوهی است. در این میان، نقطة عطف
مدعیات سید قطب به تاکید وی بر مدخلیت عمل در تکفیر حاکم بغیر ما انزل الله و محکومین وی
بازمی گردد؛ به گونه ای که وی بر خلاف قریب به اتفاق اندیشمندان فریقین، عدم التزام عملی به
احکام الهی را قائم مقام استحلال حکم بغیر ما انزل الله پنداشته و به واقع رویکردی تکفیری را رقم
زده است. این نوشتار در راستای تعلیل بیانات تکفیر گرایانة سید قطب به ناظر بودن بیانات وی بر
کفر باطنی اشاره کرده؛ به این معنا که سید به اذعان خود، از صدور حکم فقهی برای کفر اعتقادی
در بیانات خود ابا داشته و در عین تحفظ بر حقوق اجتماعی و دینی فرد ناقض توحید حاکمیت
منبعث از اسلام ظاهری وی، او را همچون اهل نفاق باطنا کافر و مستحق عذاب اخروی می داند. به
عبارتی، غایت مورد توجه سید از طرح مسئله کفر در تشریع صرفا انذار جوامع اسلامی و غیر آن ها،
از پیامدهای التزام به کفر حاکمیتی بوده و سید با طرح کفر باطنی در عین خطیر جلوه دادن عدم
التزام به این مفهوم، خود را از تکفیر معین و ظاهری ناقضان توحید حاکمیتی معاف کرده است.
خلاصه ماشینی:
"لذا می توان گفت در این موضع نیز سید به درستی به سلب حقوق اسلام ظاهری مانند امنیت جان و مال از شخص محلل محرمات حکم داده است ؛ در حالی که وضع قوانین بشری در جامعه نمی تواند بدون قول لسانی مبنی بر ترجیح قانون بشری بر تشریع اسلامی از اسباب تکفیر باشد؛ اما بیان شد که سید در این مسئله ، جمیع اعمال را قائم مقام باور قلبی می داند و البته در این مسئله ـ بر خلاف بحث تحریم واجد اسلام ظاهری و کفر باطنی بوده و مستحق عذاب اخروی هستند.
در صورت مقبول نبودن چنین تفسیری از حقیقت مدعای سید در خصوص مستثنا بودن مسئله تحریم محرمات و مانند آن ها از تکفیر منجر به سلب حقوق اسلامی ، با منظور کردن باور عمیق وی در صادر نکردن حکم فقهی می توان این مورد را به محکمات بیان سید ارجاع داد و به سان تمامی بیانات تکفیری سید، صرفا وی را معتقد به کفر باطنی ناقضان توحید حاکمیتی در عین برخورداری شخص از حقوق اسلام ظاهری دانست که همچون اهل نفاق ، باطنا کافر و مستحق عذاب اخروی بوده ، اما جان و مال آن ها محفوظ است .
در نهایت باید گفت همین اتهام کفر باطنی به مسلمین هرچند بدون سلب حقوق اسلام ظاهری از سوی سید، آن هم با مبنایی نااستوار چون توحید حاکمیتی به عنوان مصداقی از شذوذ فکری سید، شایستة تقبیح است ، چراکه سید می توانست همین اصلاح طلبی اعتقادی و اجتماعی پرثمرش را به گونه ای مستند به منابع دینی و البته اعتدال گرایانه پی گیری کند تا سوءبرداشت ها و اعمال بدون توجیه تکفیری ها، عاملی برای حبط مساعی مأجور و نیکوی وی در اصلاح عملکرد حکام و محکومان جوامع اسلامی نسبت به قوانین و تشریعات الهی قرار نگیرد."