چکیده:
هر جامعه ای متشکل از نهادهایی است که بر اساس وظایف و کارکردهای خود، نقش خاصی در مدیریت وحرکت جامعه به سوی رشد و توسعه ایفا می کنند. این کارکردها در حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی،اقتصادی، و فرهنگی رخ می دهد. نهادهای اجتماعی زمانی می توانند نقش واقعی خود را به درستی ایفا کنندکه با توجه به کارکردها و وظایف نهادهای خود، در یک نگرش سیستمی و در ارتباط و تعامل با یکدیگرعمل کنند. این پژوهش به روش تحلیلی ـ توصیفی درصدد تبیین اجمالی کارکردها و وظایف هریک از ایننهادهای اجتماعی به طور مستقل، نقش آنها را در تعامل با یکدیگر برای تحقق جامعه دینی مورد تحلیلقرار داده است. روشن است اگر جامعه ای به دنبال تحقق اهداف متعالی دینی و الهی بود، سیاست ها وبرنامه های کلان و خرد آن باید به گونه ای تنظیم و تدوین شوند که با تربیت دینی افراد جامعه، به سویتشکیل یک جامعه ولایی و توحیدی گام برداشته، به هدف نهایی جامعه دینی، یعنی قرب و رضوان الهیخود را نزدیک نماید. نتایج پژوهش نشان می دهد که هرچند هریک از نهادها بر اساس وظایف و کارکردهایخود، بخشی از وظایف جامعه را به عهده گرفته و انجام می دهند، اما زمانی جامعه در مسیر صحیح تحققاهداف خود قرار خواهد گرفت و از آسیب های درونی و بیرونی مصون خواهد ماند که نهادها با یکدیگرتعامل و همکاری داشته و با هماهنگی امور جامعه را پیش ببرند.
خلاصه ماشینی:
"برای مثال، اگردر جامعه، در هریک از اجزاء (نهادهای) آن خللی پدید آید، ومثلا، نهاد اقتصاد به هر دلیلی نتواند وظایف تولیدی یاخدماتی خود را به خوبی انجام دهد و اعضای آن جامعه در اثررکود و عدم تولید مناسب و کافی، سرمایه های خود را از دست بدهند و یا قادر به کسب سرمایه کافی نباشند، و فقر و نداریکم کم بر جامعه سایه افکند، این امر در نهاد خانواده و نهاد تعلیمو تربیت ونهاد حکومت نیز اثر خواهد گذاشت و تشکیل خانوادهبا مشکل مواجه خواهد شد.
نهاد خانواده و نقش آن در تحقق جامعه دینی خانواده، به عنوان یک نهاد اجتماعی، مجموعه ایسازمان یافته از الگوهای رفتاری معین است که بر اساسسلسله مراتبی از ارزش ها، به انجام کارکردهایی مانندتولیدمثل، تنظیم روابط جنسی، تربیت و اجتماعی کردنفرزندان، تأمین نیازهای عاطفی و اقتصادی اعضای خود و...
نهاد آموزش و پرورش، نقشی اساسی در تحکیم و توسعهخانواده دارد و این مهم را از طریق انتقال مفاهیم پایه فرهنگی،آموزش نقش های شغلی و تخصصی، نوسازی افراد، انتقالمهارت ها و رفتارها، به ویژه جامعه پذیر کردن افراد براساسارزش ها و هنجارهای دینی انجام می دهد؛ زیرا اگر در فرایندجامعه پذیری، تضادهایی در محتوا و رویه های خانواده وآموزش و پرورش وجود داشته باشد، اختلال هایی در نیل بهاهداف بروز کرده و به گونه ای غیرمستقیم روابط درونخانواده را نیز به چالش می کشاند.
در بعد تربیتی نیز چون یکی از وظایف مهم حکومتتربیت افراد جامعه است، لازم است دولت با سیاست ها وراهبردهای دقیق و تنظیم اسناد بالادستی در زمینه تربیت واخلاق، مطابق با معیارها و ارزش های جامعه، بخش مهمی ازاین وظیفه را از طریق نهاد آموزش و پرورش به سرانجامبرساند."