چکیده:
قفقاز، موزائیک رنگارنگ اقوام که به اعتبار کشفیات باستانشناسی به عنوان نخستین خاستگاه بشری در عرصه جهانی شناخته می شود، امروزه کمتر نشانی از پیشینه تمدن چندین هزارساله خود برچهره دارد. این سرزمین که پس از جدایی از ایران، در دوران تزاری و بعدتر حاکمیت کمونیستی، اکثر مولفه های هویتی و یادمان های سنتی و مذهبی خود را از کف داد و نظاره گر تخریب بخشی از میراث فرهنگی و آثار باستانی خود بود، پس از فروپاشی اتحاد جمامیر شوروی، در قالب جمهوری های تازه استقلال یافته در جستجوی هویت ملی برآمد و جهت شناخت و احیای میراث باستانی ارزشمند خود و معرفی آن به جهانیان تلاش های بی وقفه ای را آغاز کرد.
پژوهش پیشرو تلاش دارد ،با بهرهگیری از متون سفرنامه های عصر ناصری و از منظر سفرنامه نویسان خارجی به ترسیم سیمای باستانی قفقاز در دهه های نخست جدایی از ایران بپردازد.
خلاصه ماشینی:
"در جزیره کوچکی بنام گوگچایدر نزدیکی شهر قارص جزیره زیبای سوانگا در دل خود بتخانه ای را جای داده بود که در سال ( ٣٠٥ م )ارمنی ها آن را خراب کرده و به جای آن کلیسا ساخته و صلیب سنگی بزرگ گریگوار هنوز آنجا قرار داشته است و در سال )٨٨٠ م )تاکوجا ملکه تاتارها کلیسای دیگری نیز در این جزیره ساخته و خرابه های آن هنوز باقی است (بروگش ،١٣٦٨: .
این کلیسا، همچنین کلیسای پتگن نزدیک خرابه های قصر روستوم و معبد داوید مقدس که با شکوه خاصی در وسط دامنۀ کوهی که بر شهر مسلط است قرار دارد، همه این بنا ها با کمی اصلاح و تغییربه سبک معماری بیزانسی ساخته شده اند و مانند تمامی کلیساهای ارمنی و گرجی گنبدشان به جای آن که انحنایی داشته و به صورت مدور باشد، به شکل مخروط کشیده و باریک شده ای در آمده است .
ازجمع بندی مطالب سفرنامه های عهد ناصری به راحتی می توان دریافت که پس از جنگ های ایران و روسیه و جدایی قفقاز از ایران و انضمام آن به قلمرو امپراطوری تزاری، قفقاز تبدیل به پلی برای پیشروی نظامی روسیه به سوی آسیای میانه گردیده و بسیاری از ابنیه تاریخی و قلعه های باستانی منطقه و اکثر برج و باروهای ساخته شده در دوران باستان و اسلامی به عنوان پایگاه و ساخلو نظامی مورد استفاده قرار گرفته و هویت تاریخی خود را از دست داده اند ."