چکیده:
پیشینهی تاریخی همهی مسائل فلسفی به یک شکل نیست و نمیتوان با بیان واحد، آنها را بررسی کرد، ولی میتوان آنها را در بسترهای مختلف مورد کاوش قرار داد و به نتایج جدیدی دست یافت. در این پژوهش قصد بر این است که مکتب فلسفی سهروردی، بهصورتخاص، نقدهای او بر مکتب مشاء و ابداعات و نوآوریهایش، در بستری جدیدی موردبررسی قرار داده شود. در این تحقیق، نظریات وی در چارچوب ساختار انقلابهای علمی کوهن موردبررسی قرار داده شده است و این نتیجه بهدست آمده که سهروردی در بستر تاریخی خود، دست به انقلاب زده است و نظریات وی در قالب یک پارادایم جدید بر پارادایم قدیمی –مشاء- غالب شده است. هرچند این مسأله را که فهم فلسفهی شیخ اشراق در پرتوی فهم فلسفهی مشاء است، نمیتوان نادیده گرفت؛ ولی طبق گفتهی کوهن، یک پارادایم جدید، از دل پارادایم قبلی ظهور میکند. برای نیل به مقصود، به تعریف پارادایم و ویژگیهای آن و تطبیق نظریات سهروردی بر آن چارچوب پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
برای اینکه بتوانیم آرای سهروردی را در قالب پارادایم کوهن بگنجانیم، در طول تحقیق باید به این سؤالات پاسخ داده شود: نقش شیخ اشراق در تاریخ فلسفه چه بوده است؟ آیا سهروردی علاوه بر نقد علم عادی زمان خود، ابداعاتی نیز داشته است؟ دستاوردهای سهروردی در رشد و تعالی فلسفه و مطالعات فیلسوفان بعد از خود، چه تأثیراتی داشته است؟ آیا دستاوردهای وی در جهت حل معضلات یا بحران علم فراگیر آن زمان، کارآمد بوده است؟ آیا دستاوردهای ایشان در برههای زمانی، حاکم بر افکار محققان، فیلسوفان و مردم عادی جامعه بوده است؟ مکاشفه، تزکیهی نفس و اصول کشفی و ذوقی، از مهمترین عناصر نظام فلسفی سهروردی بهشمار میرود.
هرچند ابنسینا در نظر برخی، نمایندهی اصیل تعقل فلسفی ماند و تاریخ تفکر اسلامی و فلسفهی اسلامی این را نشان داد و پس از سهروردی تا زمان حاضر، برخی هنوز در پارادایم سینوی نفس میکشند، مانند حکیم ابوالحسن جلوه و شیخ محمد صالح حائری مازندرانی؛ اما این شاهد، نقیضی برای انقلاب سهروردی در حوزهی تخصصی و فوقتخصصی که کوهن مطرح میکند، نیست؛ چراکه بنابر گفتهی کوهن، پارادایم جدید باید نوید دهد که بخش نسبتا بزرگی از توانایی محسوس حلالمسائلیای را که بهواسطهی پارادایمهای پیشین حاصل شده است، حفظ میکند (11، ص: ۲۰۸).
سهروردی نخستین کسی است که به اصالت ماهیت پرداخته و براساس این آموزه، فیلسوفان و جامعهی فلسفی بعد از خود را بهطورجد تحتتأثیر قرار داده است، بهگونهای که خود، در بستری تاریخی سکاندار علم عادی بوده است که توسط ملاصدرای شیرازی دگرگون شده و زمینهساز شکلگیری اصالت وجود شده است؛ چراکه طبق نظر کوهن، پارادایمهای جدید از دل پارادایمهای قدیم زاده میشوند (همان، ص: ۱۸۶).