چکیده:
یکی از موضوعات مهم در اقتصاد اسلامی نحوه تولید نظریه و جرح و تعدیل نظریات اقتصادی رایج است. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و انتشارات سمت با انتشار ویرایش سوم کتاب «نظریهپردازی علمی اقتصاد اسلامی» در سال 1391، که به کوشش حجت الاسلام حسن آقانظری تالیف شده است، تلاش کردهاند گامی در این راستا بردارند. در این کتاب نویسنده بر آن است تا با تلفیق آموزههای اسلام و روش علمی برگرفته از فلسفه علم، به ارائه روشی برای نظریهپردازی در اقتصاد اسلامی بپردازد. لیکن با دو مشکل اساسی روبرو است: اولا اسلام عملا به آموزههایی از جنس باید و نباید کاهش داده میشود و بدین ترتیب گزارههایوجودی و معرفتی آن از ایفای نقش در اقتصاد باز داشته میشوند. ثانیا با پذیرش تجربه به عنوان مقوم و معیار علمی بودن یک گزاره به دامن تجربهگراییو نقاط ضعف آن میغلتد.البته بحثهای فقهی و مکتبی کتاب، به ویژه مبحث اعتباریات آن، گامی به جلو در کتب اقتصاد اسلامی محسوب میشود. کتاب برای نشان دادن امکان نظریهپردازی در اقتصاد اسلامی دو نمونه عینی از این کار را مطرح میکند، هر چند این دو نظریه بیشتر در قالب اسلامیسازی علم اقتصاد موجود قرار میگیرند.ازاینروکتابحاضربرای بدل شدن به یک کتاب درسی مناسب در حوزه اقتصاد اسلامی نیازمند بازنگری اساسی است.
خلاصه ماشینی:
از آنجا که نقد و بررسی این گونه آثار، راه را برای تعمیق ادبیات فلسفه و روش شناسـی 1 اقتصاد اسلامی باز میکند، مقاله حاضر بیشتر به جنبه های محتوایی کتـاب مـیپـردازد ، بـه علاوه بیشتر نقدهایی مطرح میشوند که نویسنده را برای انجام اصلاحات در ویرایش هـای بعدی کتاب یاری کند، لذا وارد کردن نقدهای متعدد به معنای نفی نقاط مثبت کتاب نیست .
در گام دوم ، نویسنده با نقد تعدادی از این دلایل نظر مختار خود را بیـان مـیکنـد: اولا پدیده های اجتماعی تأثیر زیادی از اعتباریات میپذیرنـد و ایـن اعتبـارات از جامعـه ای بـه جامعه دیگر فرق میکند و ثانیا روش تجربی، با وجود تفاوت بـا کـاربرد روش تجربـی در علوم طبیعی، به کار تحلیل رفتارهای انسانی نیز میآید.
اما برای آن که بتوان فرضیه را به اسلام استناد داد تا علم اقتصـاد اسـلامی شـکل بگیرد، «می توان از آموزه های ثابت و متغیر اسلامی در زمینه اقتصاد استفاده و متغیر مستقل یا وابسته را از حوزه این آموزه ها استنتاج کرد» (ص ١٨٩)، زیرا این کار در مرحلـه گـردآوری داده ها قرار دارد که مستقل از مرحله داوری است و خدشه ای به تجربه پذیر بودن فرضیه وارد نمیکند.
ابتدا با استفاده از کتاب هویت علم دینی (باقری، ١٣٨٧)، ویژگیهـای اساسـی علـم در دیدگاه اثبات گرا را بیان کرده و سپس بـا اسـتفاده از شـواهد درون کتـاب نشـان مـیدهـیم نویسنده ، هر چند تصریح نمیکند، این دیـدگاه را اسـاس کـار خـود قـرار داده اسـت : (١) انفکاک علم و متافیزیک ؛ (٢)انفکاک مشـاهده و نظریـه (و تقـدم مشـاهده بـر نظریـه )؛ (٣) انفکاک امر واقع و ارزش ؛ و (٤) انفکاک حوزه های داوری و کشف در روش شناسی علم .