چکیده:
«زبیگنیو کازیمیرز برژه ژینسکی» مشهور به برژینسکی که همزمان با انقلاب اسلامی ایران، مشاور امنیت ملی جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا بود یکی از شناخته شده ترین سیاستمداران ینگه دنیا در کشورمان محسوب می شود. این ژئواستراتژیست لهستانی نه تنها نفوذی بی چون و چرا بر سیاست خارجی کاخ سفید در دولت های پس از کارتر تا دوران اوباما داشت، بلکه به رغم عجین شدن نامش با شکست های سیاست خارجی دولت کارتر، از انقلاب ایران گرفته تا اشغال افغانستان توسط شوروی، اغلب روندهای مزورانه فعلی سیاست خارجی واشنگتن توسط او بنیان گذاشته شد و از این جهت بر همتای جمهوری خواهش، «هنری کیسینجر» مزیت داشت. وی نه تنها معرف مکتب امپریالیسم نولیبرالی آمریکا بود، بلکه تا لحظه چشم فروبستن از دنیا، شاخص ترین دموکرات نومحافظه کار نیز شناخته می شد.
دیدگاه های آتش افروزانه و طرح های نواستعماری برژینسکی را در جهان معاصر در قالب هرج ومرج ناشی از گروه های تروریستی تکفیری شاهد هستیم که خود او در فاصله سال های 1977 تا 1981 که مشاور امنیتی ارشد کارتر بود، شالوده اش را به منظور مهار انقلاب اسلامی به عنوان بدلی برای اسلام انقلابی معرفی شده در ایران ریخته بود. نقش برژینسکی به عنوان نظریه پرداز، دامن زدن به تروریسم تکفیری به نام اسلام و در راستای پروژه آشوب جهانی با هدف حفظ هژمونی آمریکایی در دنیایی بحران زده غیرقابل انکار است؛ تا جایی که بعد از حملات 11 سپتامبر در ایالات متحده توسط هموطنان خود به دلیل دست داشتن در ایجاد طالبان و القاعده آماج انتقادات قرار گرفت.
خلاصه ماشینی:
"برژینسکی در کتاب «خارج از کنترل» میگوید: هر چند جنگ سرد و تضاد ایدئولوژیکی میان شرق و غرب به پایان رسیده، اما امکان برخی درگیریهای دیرینه بر سر قدرت همچنان وجود دارد و پرسشهایی را که مطرح خواهد شد، این گونه برمی شمارد: چه قدرتی اروپا را کنترل خواهد کرد؟ آیا برای این منظور، ائتلافی میان دو سوی اقیانوس اطلس شامل ایالات متحده آمریکا و اروپای متحد به وجود خواهد آمد؟ تلاش بیوقفه در جهت بازیابی امپراتوری روسیه به کجا خواهد انجامید و چه تأثیری بر اروپای مرکزی و دیگر نقاط اروپا خواهد گذاشت؟ ژاپن و چین چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار خواهند کرد؟ اگر نقش آمریکا در اروپا یا در خاور دور رو به کاهش رود آمریکا چگونه میتواند موقعیت خود را در خاورمیانه حفظ کند؟ برژینسکی پس از اینکه به بررسی وضعیت جهان پرداخته و آسیبهای نگاه برتریجویانه غرب را مورد توجه قرار میدهد، راهکار خود را نیز اینگونه ارائه میکند: ایجاد روابط سهجانبه میان ثروتمندترین و دموکراتیکترین کشورهای جهان در اروپا، آمریکا و آسیای شرقی (ژاپن) و مشارکت سازمان ملل متحد بهعنوان نماینده معتبر سیاستهای جهانی را راهکاری سودمند برمیگزیند؛ در حالی که هانتینگتون پس از دوران جنگ سرد، نظریهای را مطرح میکند که بیتردید نشانه زیرکی و تیزهوشی اوست، زیرا مناسبات جهان پس از دوران جنگ سرد وارد فصلی دیگر شده و این نیازمند طرحی تازه برای فهم مناسبات جدید جهانی است."