خلاصه ماشینی:
آفرینش در هر یک از ادیان توحیدی (یهود، مسیحیت، اسلام) در اعتقاد به خدای متشخص یا «خلق از عدم» یکی است، اما تفاوتهایی را نیز میتوان در آنها مشاهده کرد که تعیین کننده است به?طوری که با توجه به آنها میتوان مشخص کرد بذر علم برای رشد به چه زمینه?ها و ویژگی هایی احتیاج دارد و در چگونه جهانی به وجود می?آید و پیشرفت می?کند.
خود به نام «نظریهای برای همه چیز»، میگوید: «با این مقاله و نظریه، رهبران مذهبی که به فرمان آفرینش باور داشتند خرسند شدند؛ زیرا اکنون دلایلی علمی برای باور خود یافتهاند»(هاوکینگ:1383،??) لیکن آیا روش علمی میتواند در باب ترکیب طبیعی، که هر قدر هم آغازین و مسبوق به عدم باشد، حکم صادر کند یا به آن دست یابد؟ اما متافیزیک عقلگرایانه با متافیزیک واقعگرایانه متفاوت است؛ اولی متافیزیک را از معنا انداخته و دومی با واقعیت سروکار دارد.
هاوکینگ بر این نظر است که نسبیت عام پیش بینی می کند که جهان با انفجار بزرگ آغاز گردید.
(Hawking,?1988, 141-142) اما باید گفت جهانی که از نسبیت عام اینشتین و کیهان شناسی نوین نتیجه می شود دیگر زمینه ای مبهم برای کاوشهای علمی وکلامی نیست بلکه در عوض مجموعهای کرانهدار از اشیاء است.
بهم پیوسته علت و معلول است اما در این زنجیره نقصانی وجود دارد و تمام تصرفات خداوند برای تکمیل این نقصان ?هاست(«خدای؛رخنه پوش») دیدگاه دوم نظریه ای است که به تمایز علم و الهیات قائل است و مدعی است که گزاره های دینی و علمی منطقا مستقل از هم هستند»(Mackay ,1972,226) در نقط?