چکیده:
علم روانشناسی جدید از آغاز تا امروز چهار موج مشخص و گسترده را پشت سر نهاده است: این چهار موج از زمان فروید و روان تحلیلگری در حدود سال 1900م آغاز میشود؛ حدود سال 1920م جنبش رفتارگرایی به وجود میآید؛ در سال 1940م رویکردهای انسانگرایانه پدیدار میشوند، و بالاخره در حدود سال 1960م، دیدگاه فرافردی شکل میگیرد. از آن زمان به بعد نیز ظاهراً موج پنجمی به وجود آمده است که میتوان آن را رویکردهای التقاطی وترکیبی بهشمار آورد. این مقاله به بررسی جایگاه دین در نظرات روانشناسان کلاسیک در دورة مدرنیته نخست، بهویژه فروید و یونگ، و باور منفی رفتارگرایان در باب دین، و همچنین روانشناسان جدید در مدرنیته از جمله ویلیام جیمز، رولومی، ویکتورفرانکل و اریک فروم میپردازد. سپس آراء روانشناسانه و انسانگرای کارل راجرز و آبراهام مزلو را گزارش و تحلیل میکند. در این جستار دیده میشود که برخلاف نظرات فروید و پارادایم غالب در بین روانشناسان پیشین، در نظرگاه آبراهام مزلو و دیگر اندیشمندان روانشناسی انسان گرا، معنویت ودین - البته با قرائتی خاص- رابطة بسیار نزدیکی با نیازهای درونی انسان دارد و ذاتی بشر است و زندگی معنوی و دینی، جنبهای از زیست انسانی است.
خلاصه ماشینی:
از فروید تا مزلو: 1 دگرگونی پارادایم های روان شناسی دین در دورة مدرنیته 2 حسین حیدری استادیار گروه ادیان و فلسفه ، دانشگاه کاشان ، کاشان ، ایران 3 جواد روحانی رصاف عضو هیأت علمی مؤسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی، تهران ، ایران خدیجه کاردوست فینی دانشجوی دکتری دانشگاه کاشان ، کاشان ، ایران چکیده علم روان شناسی جدید از آغاز تا امروز چهار موج مشخص و گسترده را پشت سر نهاده است : این چهار موج از زمان فروید و روان تحلیل گری در حدود سال ١٩٠٠م آغاز میشود؛ حدود سال ١٩٢٠م جنبش رفتارگرایی به وجود میآید؛ در سال ١٩٤٠م رویکردهای انسان گرایانه پدیدار میشوند، و بالاخره در حدود سال ١٩٦٠م ، دیدگاه فرافردی شکل میگیرد.
در این جستار دیده میشود که برخلاف نظرات فروید و پارادایم غالب در بین روان شناسان پیشین ، در نظرگاه آبراهام مزلو و دیگر اندیشمندان روان شناسی انسان گرا، معنویت ودین - البته با قرائتی خاص - رابطۀ بسیار نزدیکی با نیازهای درونی انسان دارد و ذاتی بشر است و زندگی معنوی و دینی، جنبه ای از زیست انسانی است .
تبیین مردم شناختی– روان شناختی: که در دو کتاب توتم و تابو و موسی و یکتاپرستی٨ مطرح شده است ؛ در تفسر وی، ذبح دیرین پدر رویدادی واقعی بود که بقایا و آثار نازدودنی در تاریخ بشر به صورت احساس گناه ، حرمت زنای با محارم و غیره به جا گذاشته است و انسان برای مقابله با این احساس گناه ، به عبادت و پرستش خدا (همان پدر 9 که جنبه الوهیت یافته ) روی آورده است .