چکیده:
تاریخنگاری سنتی بیشتر ماهیت روایی داشت و به سرگذشت برگزیدگان جوامع میپرداخت. این نوع نگارش تاریخ، اگر کنشهای دیگر اقشار و مباحثی همچون باورها و جنبشها و رویدادهای غیرسیاسی و گاه غیراعتقادی را گزارش میکرد، باز در جهت منافع قدرتها و مصلحت برگزیدگان جامعه بود. تاریخنگاری مدرن ـ با ابتنا بر ضرورت نقد بیاعتنایی تاریخنگاری سنتی به وجوه غیرسیاسی و غیراعتقادی تاریخ ـ کوشیده است تا نگرشی ساختاری به تاریخ داشته باشد و در پرتو گرایشهای مختلف تاریخنگارانه، وجوه مختلف تاریخ را بررسی کند. تاریخنگاری اجتماعی به عنوان گرایشی نو که در چنین فضایی زاده شد ـ با نگاه تحلیلی به تاریخ و با توجه به ضرورت پرداختن روشنتر و چندوجهی به زندگی روزانه مردم ـ با گرایشهای تاریخشناختی جدیدتری همچون تاریخ فرهنگی، و قومشناسی نیز پیوند خورده است و سعی در جاودانه ساختن کنش و میراث اجتماعی و فرهنگی انسان دارد. تاریخ اجتماعی بیشتر به کنشها و شیوههای زندگی، انگیزهها و خواستهای مردمان عادی توجه میکند. این رهیافت با تأکید بر نقش شهروندان عادی، مطالعه نقش رهبران را کمرنگتر میسازد و مسیر مطالعه جامعنگر تاریخ را هموارتر میکند. نوشتار حاضر ضمن مروری بر سیر تحول جایگاه علم تاریخ و تاریخنگاری از دوران سنتی تا جدید، به جایگاه و چیستی تاریخ اجتماعی پرداخته، مهمترین علل رشد و رونق این رهیافت را وامیکاود
خلاصه ماشینی:
"205 رهیافتهای روشی ـ اندیشهای که در قرن بیستم و به خصوص در نیمه دوم این قرن رو به رشد نهاد و در نوع خود ماهیت دگراندیشانه و اعتراضی داشت نیز در این جهت اثر فراوان داشت که از آن جمله میتوان به نظریه فروید (که برای ناخودآگاه نقش تعیینکنندهای قائل بود و مفهوم سوژه دانای دارای هویت ثابت و واحد را آسیبپذیر میکرد)؛ زبانشناسی ساختاری سوسوری (که در کنار اهتمام به انسجام و همگرایی، بر افتراق و تفاوت نیز تأکید داشت)؛ اندیشه و آثار فوکو (که رهیافتهای ایستا و ثابت و واحد مدرنیستی را به چالش میکشید)؛ و فمنیسم (که چونان جنبشی اجتماعی، اثرگذاری افراد و گروههای ویژه را نفی میکرد و رویکرد اجتماعیتری به کار میگرفت)، اشاره کرد.
227 بهرهگیری اهل تاریخ از دستآوردهای جامعهشناسی، سطح مطالعات تاریخی را، در مرحله شناخت حقایق و دسترسی به دادههای موثق و نیز در مرحله تحلیل دادهها، بالا برده و این امکان را فراهم کرده است تا مورخان، پدیدههای تاریخی را که در نگاه اول منفرد و جدای از هم به نظر میرسند، با توجه به تأثیر متقابلی که بر یکدیگر دارند، بررسی کرده، امکان فهم زمان حال در تاریخ و پاسخگویی به مشکلات امروز جوامع را در پرتو شناخت دقیق گذشته و تحلیل صحیحتر آن فراهم کنند.
242 از نگاه مورخ معاصر، انسان تنها یک موجود سیاسی نیست؛ بلکه میتوان سیر تحول حیات او را در قالب تاریخ طبقات اجتماعی، تاریخ ساختارها و تشکیلات و سازمانها، تاریخ تحول زبان و ادبیات، تاریخ افکار و اندیشهها، تاریخ تحولات مذهبی، تاریخ علم، تاریخ هنر، تاریخ جنگ، تاریخ اقتصادی، بررسی روانشناسانه شخصیتهای تاریخی، تاریخ مردم و صدها موضوع دیگر مورد مطالعه قرار داد."