چکیده:
"اسلام انقلابی" مقولهای است که در قرن معاصر مورد توجه تمامی دین داران عالم قرار
گرفته است. گفتمان انقلاب اسلامی که برای اولین بار حاکمیت و تاثیر دین بر ساحت های
زندگی بشر را به نمایش گذاشته است، دارای شاخصهها و مبانی و ارزش هایی است که
هویت دینی انسان ها را با مفهومی به نام انقلابی گری گره زده است. انقلابی گری از مفاهیمی
است که کارایی و جامعیت دین و وظیفهی دینی را در گفتمان انقلاب اسلامی حدوثا و
بقائا تفسیر میکند. مصادیق زیادی در این مفهوم گنجانده میشود که پررنگترین آن
متعلق به نهاد حوزهی علمیه است. حوزهی علمیه برای آن که هویت انقلابی به خود بگیرد،
باید در ساختار گفتمان انقلاب اسلامی نقش خود را بداند و مبتنی بر آن به ایفای این نقش
همت گمارد. در این تحقیق بر اساس ماهیت و رسالت ذاتی حوزهی علمیه و با روش
توصیفی-تحلیلی با رجوع به منابع کتابخانهای در صدد تنقیح مفهوم حوزهی انقلابی بر
اساس شاخصههای انقلابی گری و مناسبات حوزه ی علمیه با گفتمان انقلاب اسلامی هستیم.
خلاصه ماشینی:
حوزهی علمیه برای آنکه هویت انقلابی بهخود بگیرد، باید در ساختار گفتمان انقلاب اسلامی نقش خود را بداند و مبتنیبر آن به ایفای این نقش همت گمارد.
برای تنقیح مفهوم انقلابیگری در حوزه یا بهعبارت دیگر حوزهی انقلابی لازم است چند مسأله روشن شود؛ انقلابیگری در حوزه چه شاخصهی متمایزی نسبت به دیگر آحاد و نهادهای جامعهی اسلامی دارد که به تمایز از حوزهی انقلابی نام برده میشود؟ وجود چه شاخصههایی حوزه را انقلابی میکند و آیا مصادیق انقلابیگری در حوزه متفاوت از مفاهیم رایج انقلابیگری در دیگر نهادهای جامعهی اسلامی است؟ جایگاه حوزه در گفتمان انقلاب اسلامی - حدوثاً و بقائاً - کجاست؟ در این تحقیق به خوانشی از مفاهیم فوق با روش تحلیلی-توصیفی و با رجوع به منابع اسلامی، به این مهم پرداخته خواهد شد.
این حرکت دو ویژگی دارد: 1- انقلاب اسلامی باید هدف و انگیزش والا داشته باشد؛ آنچه در هر نهضت در میان جریانها رخ میدهد، از حیث انگیزش از چند دسته خارج نیست؛ اول، دستهای که جستجوگرانِ راستينِ حقجوىِ حقپويى هستند که همواره دنبال اوجگرفتن ساحتهای انسانی در خود و دیگران هستند (بهشتی، 1385: 16).
لذا از پنج دستهای که در بالا نام بردیم غایت حوزهی انقلابی از حیث ایدئولوژیک باید این باشد که اولاً خود دارای روحیهی جستوجوگری راستينِ حقجوىِ حقپو باشد که همواره دنبال اوج گرفتن ساحتهای انسانی در خود و دیگران هستند؛ ثانیاً در صدد القای این روحیه در دیگر اقشار جامعه باشند که این قسم دوم اگر انجام نشود در واقع اسلام فهمیده نشده است.