چکیده:
از آنجا که شاعران صاحبسبک و نامدار معاصر در پی خلق شگفتیها و نوآوریهای هنری در
شعر خویش بودهاند با یاری گرفتن از گونههای خیالورزی و تصویرسازی و نمادپردازی
کوشش در نوآوری شعر خویش را به کمال رسانیدهاند.
این مقاله کوشش کرده است یک نمونه از این کارکردهای تازه را، که در آن شاعران )در
شعر خود( با حیوانات اهلی و حتی وحشی همدم و همراه شدهاند، نشان دهد.
برخی از این شاعران با توجه به تصویرهای رمزگونه و نمادین از هر حیوان، پیام شاعرانه
خویش را بیان کرده، و برخی نیز با مشاهدة تنگناها و گرفتاریهای پیش آمده به حال و روز
خوردهاند. » غبطه « حیوان زبانبستهای
در پایان گفتار نشان داده شد که این رویکرد نمادین و رمزگونه شاعران معاصر، دستاویزی
برای بیان احوال درونی، شکایت از روزگار، بیان کاستیها و مشکلات و مبارزه با استبداد حاکم
و ... بوده است. برخی نتایج این نگرش تازه شاعران بیان شده است.
خلاصه ماشینی:
" احمد شاملو، جانوران آسوده ، انسان اشک ریز احمد شاملو در شعری که آن را به هوشنگ گلشیری تقدیم کرده از چند جاندار سـخن رانده است که هر کدام از جهان و آرمان و مطلوب خود سخن رانده اند و فقـط از میـان این جانداران ، انسان است که سکوت کرد و اشک ریخت : قناری گفت : -کرة ما کره قفس ها با میله های زرین و چینه دان چینی ماهی سرخ سفره هفت سینش به محیطی تعبیر کرد که هر بهار متبلور میشود کرکس گفت - سیارة من سیاره بیهمتایی که در آن مرگ مائده میآفریند کوسه گفت - زمین سفره برکت خیز اقیانوسها انسان سخنی نگفت تنها او بود که جامه به تن داشت و آستینش از اشک تر بود (شاملو، ١٣٨٧: ٩٨٢) شاعر سادگی و بیخیالی همۀ جانداران را با اشک و اندوه انسان مقایسه کرده اسـت تا شاید این گزاره فلسفی در ذهن نقش ببندد که : «انسان حیوانی است اشک ریز!» ناصر فیض ، آهو رام ، انسان اسیر ناصر فیض شاعر طنزپرداز معاصر از شعری با نام قصـیدة آهـو از زاویـۀ طنـز بـه آهـو نگریسته و البته در مقایسۀ آدم و آهو برخی حرفهای جدی را پیش کشیده است : کشــیدم روی کاغــذ بــا قلم مــوی ســیاه ، آهــو نمیدانم چه شد افتاد بعـد از آن بـه راه ، آهـو چنانکــه گــاو در دوران ســابق گــاو بــود آری بــه آهــو نیــز میگفتنــد در دوران شــاه ، آهــو ولی امروز از بس دود و دم در شهر تهران است که گاهی میشود از دور بـا بـز اشـتباه ، آهـو تمام آهـوان را آدمـی یـک روز خواهـد خـورد ولی هرگز نخواهد خورد چیزی جز گیاه ، آهو کـره از آب حاصـل کـردن از اطـوار آدمهاسـت کجــا ماننــد آدمهاســت آب زیــر کــاه ، آهــو دلم میسوزد از این قـدر سـرگردانی در دشـت چــرا ماننــد مــردم نیتــی غــرق رفــاه ، آهــو (فیض ، ١٣٨٨: ٥٨) از نظر سبکی این شعر با اشعار دیگری که قیاس انسان و جانداران دیگر در آن بـود متمایز است هم در حوزة زبان و هم در حوزة هنر و بیان سخن و البتـه طنزآمیـز بـودن سخن هم ویژگی دیگری است که شعر را متمایز می کند (با تأکید بر اینکه شاعر متعلق به دورة تاریخی انقلاب اسـلامی اسـت و بـه نگـاهی متفـاوت در توجـه بـه مضـمون جانورسرایی رسیده است ؛ چیزی که با این لحن و بیـان در شـعر دورة پهلـوی دوم بـه چشم نمیآید)."