چکیده:
سده میانه در اروپا نشان دهنده حاکمیت مطلق نهاد کلیسا در حوزه های مختلف زندگی مردم است که در نهایت فعالیت آن با رنسانس یا نوزایی متوقف گردید. تاریخ هر کشوری ممکن است شاهد حوادث مهم و نقاط عطفی باشد که منجر به رشد و شکوفایی آن شود. رنسانس یا نوزایی یکی از آن نقاط عطف و مهم تاریخ اروپا محسوب میشود که با دگرگونی هایی که در تمامی ابعاد بر جای گذشت، شیرازه نظام قرون وسطایی را از هم پاشیده و اروپا را وارد عصر جدید ساخت. باتوجه به مطالعات انجام شده براساس روش جمع آوری داده ها به صورت اسنادی و کتابخانه ای، نتایج بدست آمده نشان می دهد که عبور از سده میانه و ورود به عصر رنسانس در اروپا دارای مولفه های اساسی بوده است که زمینه ساز رشد اروپا در چند سده اخیر شده است. ویژگی هایی نظیر اومانیسم یا انسان محوری و راسیونالیسم یا خردگرایی. همچنین در این مسیر افراد تاثیرگذاری ظاهر شدند که در واقع بعنوان کاتالیزور، این فرایند را سرعت بخشیده و به مقصد رساندند. مقاله پیشرو، به دنبال مطالعه و بررسی نقش رنسانس و پیامدهای آن در جهت رشد و پیشرفت اروپا می باشد. نوشتار حاضر تلاش دارد این مهم را بررسی کند.
خلاصه ماشینی:
"رنسانس یا نوزایی حرکتی بود در جهت اصلاح و دگرگونی در تمامی ابعاد زندگی بشر که در تاریخ غرب، بعنوان نقطه عطف محسوب میشود؛ چرا که با تغییراتی که به همراه داشت، ساختار کهنه قرون وسطی را متزلزل ساخت و چارچوبها و مبانی فکری عصر جدید را پیریزی کرد.
برخی از این عوامل عبارت است از: پیدایش نظریات تازهای چون آراء تیکو براهه 1 ، کوپرنیک، کپلر و گالیله در باب هیأت و نجوم؛ اختراع ماشین چاپ؛ اختراع تلسکوپ که چشمانداز بشر را نسبت به هستی گسترش داد و نجوم علمی را به جای فرضیههای سست پیشینیان نهاد؛ کشف آمریکا (1492) که دنیای جدیدی را به روی بشر گشود و بر افسانههای اروپائیان پیرامون شکل زمین، تعداد قارهها و چگونگی دریاها پایان داد؛ فتح قسطنطنیه پایتخت روم قدیم (1452) به وسیله محمد فاتح که از یکسو اروپائیان را با فرهنگ و علوم مسلمین مرتبط ساخت و از سوی دیگر سبب شد که دانشمندان یونانی از قسطنطنیه به ایتالیا مهاجرت کنند و اروپا را با کتب قدیم یونانی بیشتر آشنا سازند و آنها بتوانند بیواسطه به آثار قدما مراجعه کنند؛ ظهور لوتر و تأسیس مذهب پروتستان (1517) در برابر مذهب کاتولیک و کاستن از قدرت عظیم دستگاه پاپ و در نتیجه آزادی اندیشه؛ پیدایش مکاتب جدید فلسفی مانند فلسفه تجربی فرانسیس بیکن و کتاب «ارغنون جدید» او در منطق، که در واقع طرح مکتبی تازه بود در برابر قدما به ویژه در برابر ارسطو که فلسفهاش بر افکار حکومت میکرد (رحمتی،269:1388)."