چکیده:
بعد از یک دوره مداخله مستقیم انگلیسی ها در ایران، مشی آن ها نسبت به تحولات سیاسی ایران تغییر کرد، انگلیسی ها به دلایلی از جمله کاهش میزان تعهدات نظامی، نگرانی از حضور نیروی رقیب (روس و آلمان ها)، حفظ جایگاه سیاسی جهت پیشبرد اهداف و منافع خود مجبور به تخلیه قوای نظامی خود از
ایران بودند؛ از طرف دیگر می خواستند منافع خود را در منطقه حفظ کنند. به همین منظور برای تامین اهداف و منافع خود در ایران به صورت مستقیم وارد نشدند؛ سیاست سنتی بریتانیا سرمایه گذاری بلند مدت بر روی جریان ها و اشخاص خاصی صورت گرفت تا به وقت مقتضی از وجود آن ها بهره برداری انگلیس، کوشش می کند؛ به « سنتی » کنند؛ مقاله ضمن بررسی سیاست کلاسیک این سوال اساسی پاسخ دهد که، انگلیس چگونه در فراز و فرود رضا پهلوی نقش ایفا کرد؟ به سخنی دقیق تر ظهور رضا شصت تیر به رضاخانی و گذار از رضا خانی به رضا شاهی و استعفا و تبعید رضاشاه چه بسترها و زمینه هایی دخالت داشته است. به نظر می رسد؛ انگلیس در دنباله سیاست خود برای ایجاد کودتا توانست از دو فرمانده نظامی و سیاسی (رضا میرپنج و سید ضیاء) استفاده کند. مکانیسم دیگر فرقه سازی و انفعال در برابر ترجمه ادبیات لاییک فرانسوی و افزون بر این ها بحران های اواخر قاجار و ناشی از مشروطه به این موضوع مدد رساند. یافته های پژوهش نشان می دهد انگلیس از زمان ورود به عرصه استعماری و حضور در غرب آسیا و به خصوص مداخله در مسائل سیاسی و اقتصادی ایران از عصر قاجاریه تاکنون راهبرد و دکترین سیاسی واحد داشته؛ ولی با تاکتیک های مختلفی « رضاشاه » وارد عمل شده است و این نمونه و الگوی تاریخی ایران عصر پهلوی می تواند مدلی برای مطالعات تحولات سیاسی کنونی ایران و خاورمیانه باشد.