چکیده:
مطالعه تاریخ هنرهای تجسمی کشور ایران نشان از ناگفتههایی دارد که زنان هنرمند در آن از سهم بسیار کمی برخوردارند. در واقع مطرح کردن این پرسش تاریخی توسط لیندا ناکلین که «چرا هیچ هنرمند زن مهمی در تاریخ وجود نداشته است؟» چالشی را ایجاد میکند که میتوان در پی آن بدون در نظر گرفتن جغرافیای خاص به این مهم پرداخت. هدف از این مقاله بررسی حضور زنان نقاش و زیباییشناسی جنسیتی نقاشی آنها در فاصله دو انقلاب مهم ایران، یعنی انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی است. بر پایه مولفههای ناکلین بر حضور کمرنگ زنان نقاش، بدیهی است کنشهای نقاشانه و تعیین سطح کیفی آثار این نقاشان زن، علاوه بر افزونی حضورشان در این دوره تاریخی از توجه دور مانده باشد. افزون بر این تاثیر حضور برخی از زنان نقاش در دانشکدهها و هنرستانها با آغاز دوران پهلوی و ایجاد موجی جدید از شیوههای نوین در امر آموزش نیز در تاریخ هنر مغفول مانده است. در این مقاله سعی شده با استفاده از تحلیلهای جنسیتی در آثار نقاشان زن، به الگوهای قابل تاملی دست پیدا کنیم. یافتههای این پژوهش نشان میدهد شاخصهایی چون «مدرنیسم مردانه و جنسیت غایب»، «بازتولید نگاه مردانه»، «بازاندیشی ذهن زنانه» و «جنسیت گرای منفعل» نقاشی زنان را به گروههای مختلفی تقسیم کرده است. همچنین مطالعه آثار زنان نقاش تا پیش از انقلاب اسلامی، تنوعی از نگرشهای متفاوت در ارتباط با نوسانات اجتماعی و تحولات چشمگیر هنری از شیوههای سنتی و کلاسیک تا بهرهمندی از آموزههای مدرنیسم را در بر میگیرد.
خلاصه ماشینی:
یافته هـای ایـن پژوهـش نشـان می دهـد کـه آثـار زنـان را در سـه دسـته می تـوان قـرار داد؛ دسـتۀ اول آثـار نقاشــانی اســت کــه متأثــر از مدرنیســم مردانــه ، جنســیت زدایی را در کارشــان در پیــش می گیرنــد؛ دســتۀ دوم آثــار نقاشـانی اسـت کـه متأثـر از گفتمـان سـنتی مردانـۀ جنسـیت گرایی منفعـل را در پیـش می گیرنـد و دسـتۀ سـوم آثـار نقاشـانی اسـت کـه بـا در پیـش گرفتـن رویکـردی متفـاوت ، بـه جنسـیت گرایی بازاندیشـانه در آثارشـان می پردازنـد.
دربررسـی تاریـخ نقاشـی معاصرایـران اغلب ایـن فرضیه سـاده انگارانه مطـرح میشـودکـه هنـرزنـان نقاش بیشـترتقلیدی ازآثارمرسـوم همتایان مردشـان اسـت وزنـان نتوانسـته اندبـه خلاقیتـی برجسـته واقبـال عمومـیدرایـن عرصـه دسـت یابنـد، درحالیکـه ،زنـان نقـاش نقـش مهمـی درشـکل گیری ،گسـترش وتـداوم جریـان هنـر نوگرایـی ایـران داشـته اند.
حـال بـادرنظـرگرفتـن ایـن پیـش فـرض آیـامیتـوان دسـتاوردهای «شـکوه ریاضـی »رابه عنـوان نقاشـی پیشـرودرفهـم مدرنیسـم ومعلمـی اثرگـذاردراشـاعۀایـن درک زیباییشناسـانه نادیـده گرفـت ؟آیـامیتـوان ازتجربه هـای نوگرایانـه آثـار«لیلـی متین دفتـری »درکسـب زبانـی مینیمالیسـت به سـادگی عبـورکـرد؟میتـوان زبـان نقاشـانۀ «بهجـت صـدر»رامـوردتوجـه قرارنـداد؟آیابه راسـتی تاریـخ هنرهای تجسـمی ایران در گفتمـان مردانـه نگارش نشـده اسـت ؟ ایـن مقالـه درمرحلۀاول تلاشـی اسـت بـرای پرداختن به زنـان نقاش پیشـتازدرتاریخ نقاشـی دوران مـدرن ایـران ودرمرحلـۀدوم تلاشـی اسـت بـرای تحلیل جنسـیتی آثاراین نقاشـان .
پیش ازآن تعریف روشـن تری ازاین سـه مفهـوم ارائه میشـود: جنسـیت زدایی ٤: نقاشـان جنسـیت زداتـلاش دارنـدتاهویت خـودرادرابتـداوبیش از زن بـودن ،به عنـوان یـک انسـان کـه درتعابیـرتاریخـی بـه «مرد»بودن اطلاق شـده اسـت ، معرفـی کننـد.
جنسـیت گرایی منفعـل ١:آثـارایـن دسـت ازنقاشـان نگاهـی رابازتولیـدمیکنـدکـه بـا تأییـد«نـگاه خیـره »درمـردان بـه سـوژه های زنانـه ،به نوعـی ادامه دهنـدۀهمان سـنت نگاه مردانـه درنقاشـی اسـت .