چکیده:
هدف از نگارش این مقاله فراهم کردن زمینه برای درک بیشتر در مورد بخشایشگری و
تکنیکهای عملی آن برای رواندرمانگرانی است که با کودکان، نوجوانان و خانواده ها کار
میکنند. در این مقاله رشد و تحول بخشایشگری در کودکان و نوجوانان، از بخشایشگری
مشروط به سمت بخشایشگری غیرمشروط شرح داده شده است. همچنین سه الگوی
مهم مداخلة بخشایشگری شامل الگوی فرایندی انرایت و همکاران، الگوی بخشایشگری
ورتینگتون )ریچ( و الگوی مبتنی بر تصمیم دیبالسیو معرفی شده و تکنیکها و مفاهیم
درمانی عمدهٔ برگرفته از این الگوها شامل ارتقای بینش، ملاحظات انتخابی در انجام یک
جلسة بخشایشگری، تمرین رهاسازی هیجانهای منفی به صورت استعارهای، استفاده از
ایفای نقش شخص غایب و مداخله های بخشایشگری متناسب از نظر تحولی ـ یعنی
بررسی آسیب از طریق بازی در رواندرمانی و داستانگویی دوجانبه ـ شرح داده شدهاند.
در پایان نیز دو مطالعة موردی مداخلة بخشایشگری با کودکان و نوجوانان و خانوادة
آنها توضیح داده شده است. رواندرمانگران از مفاهیم موجود در این مقاله برای طراحی
مداخلههای بخشایشگری میتوانند استفاده کنند و آنها را به روشی که با بافت خانواده و
ماهیت رنجشها متناسب باشند، به کار ببرند.
خلاصه ماشینی:
همچنین سه الگوی مهم مداخلة بخشایشگری شامل الگوی فرایندی انرایت و همکاران، الگوی بخشایشگری ورتینگتون (ریچ) و الگوی مبتنی بر تصمیم دیبلاسیو معرفی شده و تکنیکها و مفاهیم درمانی عمدۀ برگرفته از این الگوها شامل ارتقای بینش، ملاحظات انتخابی در انجام یک جلسة بخشایشگری، تمرین رهاسازی هیجانهای منفی بهصورت استعارهای، استفاده از ایفای نقشِ شخص غایب و مداخلههای بخشایشگری متناسب از نظر تحولی ـ یعنی بررسی آسیب از طریق بازی در رواندرمانی و داستانگویی دوجانبه ـ شرح داده شدهاند.
لازم است از مداخلههای بخشایشگری استفاده شود تا کودکان و نوجوانان بتوانند والدین خود را بهخاطر تصمیمهایی که موجب آسیب رسیدن به آنها شده است، مورد بخشایش قرار دهند (برای مثال تصمیم به طلاق).
فقط یک مطالعه موبوط به آموزش بخشایشگری بو 2 r"/>r"/> و همکاران، 2010)، که در آن از طریق الگوی ه Worthington, Jennings & DiBlasio Keifer ورتینگتون (2006b) به والدین آموزش داده شد که چگونه کودکان خود را بهخاطر این که دل آنها را شکستهاند، ببخشایند و چگونه والد دیگر را که زمانی که سوءتفاهمهایی در مورد فرزندپروری پیش میآیند، ببخشایند.
الگوی ورتینگتون (2006b) در موقعیتها و جمعیتهای متعدد به کار برده شده، آزمون شده و سودمند دانسته شده است (برای مثال: لمپتون، الیور، 8 ورتینگتون 9 y"/>y"/> 2005؛ استراتون، دین، نو 10 e"/>e"/> و ورتینگتون، 2008؛ ورتین Baskin REACH recall empathize to emotionally replace altruistic gift of forgiving commitment hold onto forgiveness Lampton & Oliver Berry Stratton, Dean, Nooneman, Bode و همکاران، 2010).