چکیده:
علم و به خصوص علوم انسانی همواره نقش اساسی در مسیر پیشرفت و تعالی بشر ایفا نموده اند و این امر در جهان اسلام با توجه به تاکید اسلام بر علم و علم آموزی برجستگی دوچندانی داشــته است. در دوران متاخر با وقوع دو حادثه ی فروپاشی خلافت عثمانی و رویارویی با مدرنیته غربی، موضوع علم در جهان اســلام به موضوعی مناقشه برانگیز در میان دو گفتمان اســلام گرا و سکولار تبدیل شد. اسلام گرایان عمدتا با این پیش فرض که دور شــدن از آموزه ها و منهج اســلامی، عامل انحطاط جامعه و فروپاشی آن بوده است، بــا مبنــا قرار دادن عقل وحی باور و با تاکید بر نصوص، ســنن و منهج اســلامی به دنبال اسلامی سازی تمامی عرصه های زندگی برآمدند و آن را یگانه راه حل مقابله با مشکلات جهان اسلام و بازسازی تمدن اسلامی دانستند. در مقابل سکولارها با محور قراردادن عقل خودمحور، و با طرد نصوص، ســنن و آموزه های اسلامی به دنبال سکولارسازی و ایجاد مدرنیته غربی در جهان اسلام برآمدند.
بنــا به دلائل فــراوان از جمله ورود هژمونیــک غرب، گفتمان اســلام گرایی تبدیل به یــک گفتمــان هژمونیک در جهان اســلام نگردید و با غیریت ســازی های درونی در آن، خرده گفتمان های اسلام گرا شکل گرفته و هریک به شکلی خاص به مفصل بندی و یا طرد دالّ علوم انســانی اسلامی پرداختند. این مقاله با استفاده از روش تحلیل گفتمانی لاکلا و موف، نظام معنایی خرده گفتمان های نوگرا، اصول گرا و تمدن گرا را مورد بررسی قرارداده و معنا یابی یا طرد نشــانه علوم انســانی اســلامی را در آن ها مورد بررســی قرار می دهد. به این ترتیب ضمن بررسی پیشینه و وضعیت کنونی موضوع علوم انسانی اسلامی در جهان اسلام، نقش و معنایی که این نشانه در هریک از این گفتمان های اسلام گرا نیز یافته، مورد شناســایی قرار می گیرد، تا بدین وســیله تصویری واضح از این موضوع در گستره جهان اسلام حاصل گردد.
خلاصه ماشینی:
الف ) نظام معنايي گفتمان اصول گرايي مهم ترين نشــانه هايي که اين گفتمــان آن را در منظومه گفتماني خود مفصل بندي کرده اســت ، عبارتند از: نص ، منهج و اصول اســل مي ، حکومت اسل مي ، حاکميت ال ، جهاد، بازگشــت به تمدن اســل مي )در عصر خلفاي راشــد(، تکفير، جاهليت ، غرب ســتيزي و انقل ب .
ب ) معنايابي علم اسلامي در گفتمان اصول گرايي اصول گرايان از يک ســو شاهد ضعف و انحطاط مسلمانان بودند و از سوي ديگر شاهد تمدن مدرن غربي که انســان را دچار جاهليتي جديد کرده است ، لذا با تکفير هر دو، تنها راه نجات بشر را در بازگشت به سرچشمه هاي دين اسل م در عصر خلفا مي دانستند و با استفاده از ابزارهاي مختلف براي اشاعه آموزه هاي خود در جامعه تلش نمودند.
بنابراين ، هرچند اين گفتمان تأکيد فراواني بر بازگشت به تمدن اسل مي و رجوع به اصول ، سنت و منهج اسل مي دارد، ولي با توجه به طرد فلســفه و حيطه محدودي که براي عقل قائل اســت ، تعريف خاصي از علم اسل مي ارائه مي کند و براين اساس ، نشانه علوم انساني اسل مي در آن به عنوان علم و منهج اســل مي موجود در قرآن و حديث و ســنت اسل مي معنا يافته است .
جمع بندي همان طور که پيش از اين مشخص شد، متأثر از نظام معنايي گفتمان هاي اسل م گرا، نشانه علوم انســاني اســل مي نيز به شکلي خاص معنا يافته و يا طرد شده است .