چکیده:
بازاندیشــی در علوم انســانی و تلاش برای پایه ریزی علوم انســانی اسلامی موضوعی اســت که اهمیت بســزایی دارد؛ تحقق آن بدون شــناخت مفهوم زیبایی و زیبایی شناسی در هندســه معرفتی قرآن مجید امکان پذیر نیســت . قرآن مجید کتابی است که راه زندگی را در تمامی اعصار و قرون نشــان داده اســت . درنتیجه با تحقیق و اندیشــه در این کتاب مقدس می توان به بســیاری از ســوالات پاسخ گفت . یکی از مهم ترین پرسش های بشر به حوزه های آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت مربوط می شــود. بدیهی اســت که در این کتاب آســمانی لازم است پاسخ ها و آموزه های منحصربه فردی برای این پرسش ها وجود داشــته باشد. زبان زیبایی شناســانه قرآن مجید از غنی ترین گنجینه هایی است که می تواند در فرایند تعلیم و تربیت در سطوح گوناگون آموزشی به آن استناد شود. در این پژوهش روش تحقیق توصیفیـتحلیلی برای پاســخ گویی به سوال پژوهش انتخاب شده است . در ابتدا پژوهش ضمن تحلیل ادبیات موضوع به بازاندشی در اصول و مبانی تحلیل اثر هنری می پردازد و ســپس براساس تحلیل تفسیری آیات قرآن مجید، زیبایی و زیبایی شناسی در هندســه معرفتی قرآن مجید را تبیین می کند. دســتاوردهای پژوهش نشان دهندة آن است کــه مهم ترین جلوه های هنری قــرآن مجید را می توان در قالب های زیــر مطالعه کرد: ١. زیبایی معنا: اســتفاده از زیبایی برای تعلیم و تربیت ؛ ٢. زیبایی نمایشی : کاربرد بیان حسی و تصویــری در انتقــال مفاهیــم ؛ ٣. زیبایی خیال : پرورش قوة خیــال مخاطب ؛ ٤. زیبایی نمونه ای : استفاده از مثال های زیبا برای انتقال سلیقه زیبایی شناسانه .
خلاصه ماشینی:
در اين مســير که هر موضوع و شي ء و فعاليتي واجد معنا قلمداد شده است ؛ ارزش هاي ديني به عنوان تغذيه کنندة هنر، انسان را به ايجاد فضا و شکل و کالبدي هدايت کرده اند که ياري دهندة او در فهم بهتر اعتقاداتش بوده و او را در برگزاري مناســک ديني نيز، که رهنمون او به سمت معنويت و کمال بوده اند، کمک مي کرده است ؛ به اين ترتيب ، ارتباط دين و شقوق مختلف هنر و به عبارتي ، مراتب مختلف توجه به هنر، در همۀ اديان با شــدت و ضعف هاي متفاوت وجود داشــته است (نقي زاده ، ١٣٨٨).
تبين مباني آموزش هنر برمبناي فرهنگ قرآني و بازتعريف زبان زيبايي شناســانۀ قرآن مجيد، بخشي از دســتاوردهاي قابل پيش بيني در اين پژوهش است که تحقق عملي آن ، اهميت بسزايي دارد.
البته اين دو، از يک جنس و يا هم رتبه نيستند اما تأثيرپذيري شان از يکديگر، نمونه اي يگانه اســت ؛ به اين ترتيب که در اصــل ، همواره دين هنر را براي تبيين جنبه هاي معنوي و غيرقابل بيان خويش به خدمت گرفته است و هنر نيز با ارتزاق از مباني و مفاهيم ِ معنوي دين رشــد کرده است ؛ به بيان ديگر، ازآنجاکه هنرها به طور عام ، به گونه اي زيبايي و حسن و جمال را به نمايش گذارده ، زشتي ها، پليدي ها، ظلم ها و بي عدالتي ها را به سخره گرفتــه و آنها را نفي مي کنند، مي توان به ارتباط تنگاتنــگ دين (به ويژه اديان الهي ) و هنر متعهد حکم داد.