چکیده:
روش نقّادی حدیثی محدّثان مسلمان مغفول مانده است. بیشتر مطالعات حدیثی متمرکز بر خود حدیث بوده و در خوشبینانهترین حالت نقد سند هم مورد نقّادی قرار گرفته است. امّا کلیّت روش محدّثان، به عنوان یک سازوکار نقدی منظم در برخورد با اخذ و ردّ روایات، مورد بیمهری بوده است. مستشرقان، که گاه افراطگرایانه اشاراتی به ناکارآمدی روش نقدی محدّثان کردهاند، هیچگاه آن را به صورت مستقل از خود حدیث بررسی نکردهاند. در قرن نوزدهم با مطرح شدن روششناسی (متدولوژی) علوم، به ویژه در حوزه مطالعات تاریخی و نگارش آثار جدّی، برخی از محققان مسلمان و حتّی غیرمسلمان آشنا با میراث حدیثی مسلمانان، متوجه همانندی و یکسانیهای بیچون و چرای آن با روش نقدی محدّثان شدند.اسد رستم مسیحی که متاثر از فرهنگ اسلامی بود و با متدولوژی غربیها هم آشنایی تامّ داشت، متوجه این مهم گردید و رساله مصطلح التاریخ خود را به تاسی از مصطلح الحدیث نوشت. با آشکار شدن نقاط قوّت روش نقّادی محدّثان، قصر کاغذی مستشرقان فرو ریخت؛ تا این زمان که جزئیبینی و کلگویی در نظریاتشان موج میزد، بهناچار در مقابل این پرسش جدّی قرار گرفتند که با توجه به وجود چنین دستگاه نقدی دقیق در آن عصر، چگونه است که محدّثان در نقد، بررسی و تحلیل روایات اهمال کرده و احادیثی موضوع و ضعیف از زیر تیغ برّنده آنان گذشتهاند؟! در این مقاله، تلاش میشود، با معرفی، نقد و بررسی ترجمه رساله مصطلح التاریخ، هم اهمیّت ترجمه و تحقیق آن و هم اهمیت روش نقّادی محدّثان مسلمان برای خوانندگان بازخوانی گردد.
خلاصه ماشینی:
"لذا گزافه نیست، اگر گفته شود که بیشترین توان محققان مسلمان صرف حدیث گردیده است؛ این در حالی است که از جانب مستشرقان نظریاتی مطرحشده مبنی بر اهمال در نقد سند و حتی جعل سند و اینکه روش انتقادی محدثان کار آیی لازم را برای نقادی روایات ندارد.
اسد رستم متوجه شد که متدولوژی (روششناسی) غربی که امروز برای نخستین بار در لباس غربی خود را نشانی میدهد، از علم مصطلح الحدیث بیگانه نیست؛ بلکه پیوندی قوی با آن دارد؛ تاریخ در مرتبه نخست درایت است و سپس روایت، همانگونه که حدیث توأمان درایت و روایت است.
این رساله از یک مقدمه و یازده باب تشکیل شده است: باب نخست در گردآوری آثار تاریخی، باب دوم در علوم کمکی، باب سوم در نقد آثار، باب چهارم در تنظیم کار، باب پنجم در تفسیر متن، باب ششم در عدالت و ضبط، باب هفتم در بررسی موردی حوادث تاریخی، باب هشتم در پیوند دادن و کنار هم چیدن مطالب، باب نهم در اجتهاد، باب دهم در تعلیل و توضیح، و باب یازدهم در ارائه مطالب.
و چون این مسیحی شرقی متأثر از فرهنگ اسلام و متدین به مسیحیت با فرهنگ علمی جدید غرب نیز آشنا است و بر اساس آن تعلیم دیده است، اهمیت رساله او در تأیید روش نقدی حدیثنگاران مسلمان ارزش دو چندان مییابد و خط بطلان میکشد بر بسیاری از نظریات تکبعدی و غیر علمی مستشرقان و پیروانشان در نگاه به میراث حدیثی مسلمانان."