چکیده:
ریشه یابی دلایل و علل تداوم و تغییر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیازمند تجزیه و تحلیل منابع و عناصری است که به آن شکل می دهند. یکی از این منابع و عوامل اثرگذار بر سیاست خارجی، منابع ملی و ازجمله آن موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکی می باشد که به عنوان منبعی بادوام از اهمیت بالایی برخوردار است. موقعیت ژئوپلیتیکی، به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر سیاست خارجی ایران تاثیر گذاشته و با بی طرفی و انزواگرایی سازگاری ندارد و نوعی سیاست خارجی برون گرا و فعال را ایجاب م یکند. گفتمان سیاست خارجی دولت یازدهم مبنی بر پیوند اعتدال با تحرک دیپلماتیک محور اصلی دیپلماسی هسته ای ایران و تلاش برای نقش یابی ایران در مدیریت امنیتی بحران های منطقه ای محسوب می شود. در چنین فرآیندی، اعتدال را می توان به مفهوم توازن میان واقع گرایی و آرمان گرایی دانست. هریک از مولف ههای یادشده بخشی از ضرورت های سیاست خارجی ایران در دوران روحانی محسوب می شود. نقش یابی ایران در محیط منطقه ای و روندهایی که منجر به تحقق دیپلماسی هسته ای گردید را باید تابعی از قابلیت های راهبردی ایران و پیوند آن با مولفه های ژئوپلیتیکی دانست. پرسش اصلی مقاله
حاضر این است که سیاست خارجی اعتدال چه ارتباطی با ویژگی های ژئوپلیتیکی و راهبردی جمهوری اسلامی ایران ضرورت های مدیریت بحران در محیط امنیتی خاورمیانه که در » دارد؟ فرضیه پژوهش بر این موضوع تاکید دارد که زمره کشورهایی با اهمیت ژئوپلیتیکی است، نیازمند بهره گیری از اعتدال گرایی در سیاست خارجی است. برای تبیین این مقاله از رهیافت سازه انگاری استفاده شده است. در این مقاله، مولفه های ژئوپلیتیکی به عنوان متغیر مستقل و سیاست خارجی اعتدال به عنوان متغیر وابسته تبیین شده است.
خلاصه ماشینی:
(٤٥ :٢٠١٢ ,Others &Alsis, ) در این مقاله تلاش می شود با در نظر گرفتن اثرگذاری ژئوپلیتیک بر محیط بین الملل ، نقش آن را به عنوان یک از عناصر تشکیل دهنده قدرت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بررسی کرده و در پاسخ به این سؤال که آیا ژئوپلیتیک در درون گفتمان اعتدال می تواند وزنه ای به حساب آید، نگارنده کوشیده است تا به تببین این مطلب بپردازد که با توجه به گفتمان اعتدال ـ که برقراری توازن میان آرمان گرایی و واقع گرایی و دوری از افراط گری و همچنین رهنامه تعامل سازنده با جهان را در دستور کار خویش قرار داده ـ اتخاذ سیاست هم گرایی و برون گرایی اجتناب ناپذیر می نماید.
این نوع برخورد نسبت به سیاست بین الملل ، انعکاسی از نظریه های واقع گرایان است که روابط میان واحدهای سیاسی را بر اساس یک سلسله نظریه های از پیش ساخته مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد و راهنمای دولت ها را برای جهت گیری های سیاست خارجی ، قدرت و منافع می پندارد.
(٧١ :٢٠١٤ ,Hafezi) تحقق این امر در شرایطی امکان پذیر است که سیاست خارجی ایران از رویکرد ساختارگرا در سیاست خارجی برخوردار بوده و در نتیجه تلاشی برای تغییر در نقش ملی مبتنی بر تعامل سازنده و مقاومت گرایی در برابر الگوهای فرادستی قدرت های بزرگ انجام ندهد.