چکیده:
دیوبندیه مکتبی است که از درون مذهب کلامی ماتریدیه برخاسته و ادعای پیروی از کلام ماتریدیه، مهمترین شاخصه کلامی دیوبندیه است؛ اما این مدعا در تطبیق مباحث کلامی دچار تزلزلهایی شده است. تطبیق آرای این دو مکتب در تحلیل مبحث کلامی «خلق افعال عباد» نشان میدهد که دیوبندیه در برخی مسائل، دیدگاه متفاوتی اختیار کرده است، که این مغایرتها به مبنای دیوبندیان در مخالفت با هر معنای دارای شائبه شرک و بدعت باز میگردد. در پاسخ به پرسش از میزان تحول دیوبندیه در موضوع تحقیق، این نتیجه حاصل شد که دیوبندیان همچون ماتریدیها، به تفکیک «خلق» و «کسب» در تحلیل «افعال بندگان» قائلاند؛ اما در نوع دیدگاه در باب «کسب» متفاوت میاندیشند. ماتریدیان به انتساب حقیقی افعال به دو قادر قائلاند، اما دیوبندیها ضمن تأکید بر فاعلیت مطلق خداوند، از اطلاق فاعلیت بر بندگان پرهیز دارند و تأثیرگذاری بندگان را فقط به عنوان سبب ظاهری میپذیرند.
خلاصه ماشینی:
آنگاه این پرسش مطرح می شود که : آیا امکان دارد یک فعل ، دو فاعل داشته باشد؟ و توارد علتین بر معلول واحد جایز است یا خیر؟ آیا نسبت فعل به فاعل ، در خصوص خالق و بنده ، هر دو به نحو حقیقت است ؟ یا یکی حقیقت و دیگری مجاز است ؟ در پاسخ به این پرسش ، ماتریدیه و دیوبندیه (به نحوی نسبتا متمایز) نظریه «کسب » را مطرح کرده اند.
به عبارت دیگر، پس از آنکه بر اثبات توحید و نفی شرک تأکید شد، یا انتساب افعال به انسان و نظام پاداش و کیفر اثبات شد، این پرسش مطرح می شود که : آیا بنده در انجام دادن اعمال خود قدرت و اختیار دارد یا خیر؟ و اگر پاسخ ١.
مثبت است ، آیا قدرت بنده بر افعال ، در عین اینکه خداوند متعال ، فاعل مطلق در عالم است ، شائبه شرک (افعالی ) دارد یا خیر؟ آیا می توان فعل را هم به خدا و هم به بنده نسبت داد یا خیر؟ در ادبیات مکتوب کلامی ماتریدیان ، این بحث ، ذیل عنوان «خلق أفعال عباد» (الماتریدی ، بی تا: ١٦٣؛ النسفی ، ابومعین ، ١٩٩٠، ج ٢: ٥٩٤؛ همو، ١٣٨٥: ٩٣؛ النسفی ، ابی البرکات ، ١٤٣٤: ١٣٨) مطرح شده است .
این نگاه دیوبندیه ، از سویی در آثار ماتریدیان مسبوق به سابقه نیست ؛ و از سوی دیگر، مخالف مشی عموم بزرگان ماتریدیه است ؛ چراکه آنها اوج فاعلیت خداوند را با صفت «خلق » بیان کردند و از اطلاق آن حتی به بندگان نیز اجتناب کردند؛ اما دیوبندیان خلق را به آفرینش سیئات و زشتی ها نسبت می دهند.