چکیده:
«نفس» طی تحوّلات جوهریاش از فعلیتیافتگی بدن حادث میشود و به سوی افق اعلای خرد بال میگستراند، تا به قرب حقیقت وجود نایل آید. نفس از مراتب حس و خیال و به موازات آن از سطح زندگی گیاهی و جانوری درمیگذرد تا به تراز خرد و حیات انسانی تعالی یابد. مسالهی تحوّل جوهری نفس نشان میدهد که هویت انسانی حقیقت واحد دارای مراتب و شئون ذاتی است که در مسیر فعالیتهای زندگی و به تبع تفکّراتش فعلیت و استکمال مییابد. بنابراین، فعالیت جوهری نفس منطق زندگی انسانی را توضیح میدهد. جهاد با نفس درواقع دفاع از ذات نوری نفس یعنی عقلانیت در برابر سپاه ظلمت خشونت است. دانش نفس دانش نحوهی بازگشت به ذات خود است. این رجوع به خود با بازگشت به «خرد» همراه و ملازم است؛ زیرا، خرد از یک سو، ذات انسان است، ـبنا به تعریف حیوان ناطقـ، و از سوی دیگر، مقام قرب به حقیقت وجود است. چون خرد اولین صادر و امر واحد الاهی است، نزدیکترین مقام به حقیقت وجود میباشد. رسیدن به این مقام غایت معرفت نفس است. پس، گوهر علم النفس فلسفی نه صرفا دانش نفس بل دانش خرد (علم العقل) است. بنابراین، مسالهی اشتداد جوهری نفس آشکار میکند که: اوّل) توانایی رسیدن به مقام قرب وجود در ذات نفس خوابیده است. دوّم) این توانایی تنها با فعلیّت خرد و نیروی تفکّر بیدار میشود. سوّم) فعلیّت خرد و استکمال جوهری نفس در اتصال با عقل فعّال حاصل میآید. چهارم) «خرد» امر واحد خداوند و نیز «فعل الله» و «باب الله» یعنی مقام قرب حقیقت است. پنجم) خردستیزی منجر به تعطیل فعل الله و انسداد باب الله میشود که عاقبتی جز زیان آشکار در دنیا و آخرت ندارد.
خلاصه ماشینی:
"این رجوع به خود با بازگشت به «خرد» همراه و ملازم است؛ زیرا، خرد از یک سو، ذات انسان است، ـبنا به تعریف حیوان ناطقـ، و از سوی دیگر، مقام قرب به حقیقت وجود است.
جوهر بدن از ترکیب جواهر صورت و ماده پدید آمده و در آن مندمج اند و نفس با حدوث جسمانیاش درواقع کمال اول بدن از حیث ادراک امور کلی و فعالیت اعمال فکری است که با اشتدادش استقلال جوهری مییابد و همینطور تا تطور و تبدل به جوهر عقلی پیش میتازد و در نهایت، عقل به واحدی میپیوندد که از آن صادر شده است.
ماده پایینترین مرتبه و عقل بالاترین مرتبهی عرصهی امکان است و انسان یگانه موجودی است که میتواند دو سر حلقهی نظام امکان را با سیر وجودی خود به هم گره بزند و با این اتصال درواقع دایرهی نظام هستی کامل میشود و نفس انسان کل آن را سیر و تحصیل میکند.
"/> و) علیرغم این دو حیث اما نفس در خارج امر بسیط است ولی به حسب تحلیل ذهنی و اعتبار عقلی مرکب از دو امر میباشد: 1ـ امر بالفعل، که همان صورت تحصلبخش انسانیت است؛ و 2ـ امر بالقوه، که قابل صور کمالات نفسانی است.
نفس در کمترین ارتفاع از مقام طبیعت و حس قرار دارد اما از این بودن ناراضی است و شوق بازگشت به آن را ندارد، و در عوض، نفس چون از عقل صادر شده، لذا معاد نفس، بازگشت به مقام عقل است، و معاد عقل صعود به قرب باری تعالی میباشد."