چکیده:
در این نوشتار، نخست نظریات مختلف در باره زمان «ازقبیل: انکار وجود زمان، وهمی بودن زمان وعینی بودن آن» مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، سپس به براهینی که از سوی طبیعیون و الهیون برای اثبات وجود زمان اقامه شدهاند، اشاره می شوند. در پایان نظریه بدیع صدر المتالهین درباره زمان بیان میشود. ملّاصدرا بر این باور است که هیچ وقت چیزی نمیتواند پذیرای صفتی گردد که لازمه ذات آن خلاف آن صفت باشد. همین طور است اشیاء و کائنات مادی، اگر ذاتا ثابت باشد هیچ گاه بیقراری در آنها راه نخواهد داشت. گذشت زمان بر چیزی بیانگر و نشانه این مطلب است که آن چیز پذیرای زمان است. به عقیده ملّاصدرا زمان عبارت است از مقدار طبیعت متجّدد و نوشونده به ذات خود، از جهت تقدّم و تاخر ذاتیش، چنان که جسم تعلیمی «هندسی» مقدار این طبیعت است از آن جهت که آن طبیعت قابل ابعاد ثلاثه است.
خلاصه ماشینی:
""/> اگر به استدلال فوق تأمل و دقت شود، بطلان آن روشن میگردد، زیرا آنها وجود بالفعل «آن» را نفی مینمایند و این سخن آنها در صورتی درست خواهد بود که به گفتة آنان «آن» در «آن» بعدی بدون خلل زمانی معدوم شود، ولی در این که آنان اتصال «آنات» را از لوازم آن دانستهاند و به اعتقاد خودشان آن را در نظر قائلین به وجود زمان مردودو میدانند مرتکب اشتباه شدهاند و حال آنکه قائلین به وجود زمان نه تنها چنین چیزی را مردود نمیدانند، بلکه میپذیرند که: قبلیات تجدد اتصالی دارند، بدین معنیٰ که آنافآنا متجدد میشوند، یعنی تجددات منفصل از یکدیگر نیستند، بلکه یک حقیقت متجدد بالذات وجود دارد که اگر به خود آن حقیقت متجدد بالذات نظر شود حرکت است و اگر از آن نظر که دارای مقدار است به مقدارش که غیر متقدر است نظر شود زمان است.
"/> بنابراین زمان یک واقعیتی عینی جدا از ذات اشیاء مادی نیست، بلکه امر انتزاعی است که به وجود منشأ انتزاع خود در خارج موجود است؛ با این بیان معلوم میشود که همه موجودات زمانی با زمان یکی میشوند و زمان به عنوان بعد چهارم برای آن محسوب میشود که بدون آن قابل تصور نخواهد بود."