چکیده:
در بحث رابطة «ایمان با عقل»، دو دیدگاه متضاد وجود دارد: 1. عقل گرایی که ایمان را با عقل سازگار می داند. 2. ایمانگرایی که ایمان را با عقل ناسازگار می داند. در این تحقیق، که از نوع مطالعات کیفی است و به روش توصیفی ـ تحلیلی و استنتاجی (الگوی فرانکنا) به نگارش درآمده، پس از تبیین ماهیت «ایمان» از منظر صدرالمتالهین به عنوان فیلسوفی عقل گرا، که ایمان را معادل حکمت می داند، مبانی و اصولی برای تربیت دینی استنباط شده است؛ ازجمله انسان موجودی عاقل و ایمان امری معرفتی است؛ انسان موجودی مختار و ایمان امری اختیاری است؛ ایمان امری مشکّک و ظرفیت های ایمانی انسان ها متفاوت است؛ انسان موجودی کمال طلب و وصول به مراتب عالی ایمان مستلزم استمرار و مداومت بر ایمان و عمل است؛ انسان متمایز از سایر حیوانات و فصل ممیز او ایمان است؛ انسان موجودی است وحدت نگر، و عقل و دین باهم توافق و اتحاد دارند. اعتقاد این نوشتار بر این است که با توجه به مبانی و اصول مذکور، می توان متربی مومنی تربیت کرد، بدون اینکه تربیت دینی در معرض اتهام تلقین قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"در این تحقیق، که از نوع مطالعات کیفی است و به روش توصیفیـ تحلیلی و استنتاجی (الگوی فرانکنا) به نگارش درآمده، پس از تبیین ماهیت «ایمان» از منظر صدرالمتألهین بهعنوان فیلسوفی عقلگرا، که ایمان را معادل حکمت میداند، مبانی و اصولی برای تربیت دینی استنباط شده است؛ ازجمله انسان موجودی عاقل و ایمان امری معرفتی است؛ انسان موجودی مختار و ایمان امری اختیاری است؛ ایمان امری مشکک و ظرفیتهای ایمانی انسانها متفاوت است؛ انسان موجودی کمالطلب و وصول به مراتب عالی ایمان مستلزم استمرار و مداومت بر ایمان و عمل است؛ انسان متمایز از سایر حیوانات و فصل ممیز او ایمان است؛ انسان موجودی است وحدتنگر، و عقل و دین باهم توافق و اتحاد دارند.
تکلیف به ایمان حقیقی، تکلیف بمالایطاق صدرالمتألهین دین حقیقی را همان ایمان، و ایمان را همان علم یقینی و تصدیق قلبی به خداوند و روز قیامت میداند که برای هر کسی مقدور نیست؛ زیرا آنچه همة انسانها بر آن توانایی دارند اقرار به زبان و عمل به ارکان است که امری جسمانی است، و به همین دلیل، فرق ثابت است میان «اسلام» و «ایمان» (صدرالمتألهین، 1366ب، ج1، ص543).
با توجه به آنچه گفته شد، فلسفهای که در آن از نفی وجود خداوند، از نفی علم و قدرت و خیرخواهی مطلق او (اشاره است به نظر کسانی چون جان مکی و آنتونی فلو که علم مطلق، قدرت مطلق و خیرخواهی مطلق خداوند را با وجود شرور در جهان، در تعارض میبینند و از آن علیه وجود خداوند استفاده میکنند که البته مغالطهای نادرست است)، از پلورالیسم و حقانیت تمام ادیان، از ابهام زبان دین و مسائلی از این دست بحث میشود، اصلا فلسفه نیست، یا با استفاده از تعبیر صدرالمتألهین بهتر است بگوییم: فلسفه است، ولی حکمت نیست."